ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ، ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ
ﺍﮔﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ !
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ !
ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ، ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ !
ﺍﯾﻦ ” ﺑﺎﺭﺍﻥ ” ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻞ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﻧﻪ ” ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ “
ﺍﮔﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ !
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ !
ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ، ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ !
ﺍﯾﻦ ” ﺑﺎﺭﺍﻥ ” ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻞ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﻧﻪ ” ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ “
برکات روزه چیست؟
در روایت از امام صادق(ع) داریم روزه هوس را میکشد «فالصوم یمیت هوی النفس» یکی از امتیازات مؤمنین وارسته این است که گرفتار میلهای پست نیستند، و روزه چنین هنری را دارد که دردسر هوسرانی را از سر ما بر میدارد.
بعد ادامه روایت این است: «و شهوة الطبع» روزه، شهوت و میلهای سرکش و افراطی طبع و طبیعت و بُعد حیوانی شما را میکشد.
«و فیه حیاة القلب» و در روزه حیات قلب هست. مگر همه ما نمیخواهیم قلبمان بیدار شود و درک و فهممان اوج بگیرد؟ با روزه درک و فهم عوض میشود، آن چیزهایی را که مفید نبود و دنبالش بودیم ـ با بیداری قلب ـ دیگر نمیخواهیم و آن چیزهایی را که مفید بود و میلی به آنها نداشتیم اهمیتش در قلبمان روشن میشود و مطلوبمان میشود.
اینجاست که ابزار هدایت را دوست خواهیم داشت نه عوامل ضلالت را. اینجاست که وجود عالم غیب و ملائکه و قیامت را به نحوی و تا حدی احساس میکنیم. چرا که وقتی قلب زنده شد، ادراک حقایق عالیه برایش میسر میشود، ادراک بیشتر آن حقایق، بستگی به شدت حیات قلب دارد.
«و طهارة الجوارح» روزه؛ موجب طهارت اعضا و جوارح میشود. اعضای بدن شما را از کارهای زشت باز میماند. قلب روزهدار آنچنان اعضایش را در کنترل دارد که آن اعضاء به اعمال ناپاک نمیافتند، دل انسان بر اعضایش حاکم میشود، نه هوس انسان. دیگر چشم، آن چشمی نیست که با قصد گناه نظر کند و یا به چیزی که توجه به آن گناه است، نظر بیفکند.
«و عمارة الظاهر و الباطن» روزه، هم ظاهر را از سنگینی و بد قواره بودن در میآورد و هم باطن را از میلهای ظلمانی آزاد و نورانی میکند هم باطن متعادل میشود و هم ظاهر تابع باطن میشود.
«و زیادة التضرع» روزه، زاری و تضرع در پیشگاه پروردگار را میافزاید، قلب آدم از قساوت در میآید و میل به نیایش با حق در آن پیدا میشود. چون اصل جان ما ملکوتی است و از نیستان عالم غیب بریده شده است.
«ثم رددناه اسفل سافلین» و بنا به مصلحتی به عالم ماده و عالم بدن، هبوط کرده، ولی این جایی نیست حالا با روزهداری، کمی از این منزل دروغین خود فاصله میگیرد، تازه یاد منزل حقیقی و عالم قرب با حق میافتد، و ناله و تضرع سر میدهد تا برگشت به آن عالم را برای خود ممکن کند و راهی به سوی آن عالم باز کند و ثابت کند هنوز دلش در هوای آن نیستان عالم قرب است.
منبع:کتاب «روزه دریچهای به عالم معنا»
از جمعه های بی توچه دلگیر میشوم
جان خودم ز جان خودم سیرمیشوم….
هنگام محاسبه، با عقل و دل خویش، خدای آگاه به نهان و نیز دو فرشتة نگهبان خویش را حاظر و ناظر ببین و چون شریکی که از جزئیات کارهای شریکش آگاه است و اهل سهلانگاری و گذشت نیست، به حساب خود برس. و نیز آگاه باش که اعضا و جوارحت از تو نزد خدا شکایت میکنند که آنها را در مسیری که خدا تعیین کرده به کار نگرفتهای، تو نیز با آنها مقابله به مثل نما و از آنها به درگاه خدا گله کن و با تضرع و زاری بگو:
رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِن لَمْ تَغْفِـرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ. (اعراف: ۲۳)
پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و بر ما رحم نکنی، مسلّماً از زیانکاران خواهیم بود.
لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ. (انبیاء: ۸۷)
معبودی جز تو نیست، منزهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم.
خداوندا من تو را خواندم و به تو امید بستم، اگر بر من روی آورده و توجه نمودهای، رحم فرما و دعایم را مستجاب کن و امیدواریام را تصدیق فرما و اگر هنگام گفتگوی من با مقام ارجمند خویش، از من روی گردانیدهای، با رحمت بیمنتهای خویش بر من رحم آور.منبع:سراج اندیشه
اگه نفًست گرفت بدون دست یکی رو ول کردی/امام زمان (عج) محافظ انسانها
حیات طبیعی ما نیاز مبرم به آب و اکسیژن دارد. اگر یک یا دو روز به من آب نرسد، میمیرم و یا اگر سه تا پنج دقیقه به من اکسیژن نرسد میمیرم. ظاهراً بنابر آیات و روایات به ویژه روایت و حدیث ثقلین پیامبر خدا، وجود قرآن و عترت که همان ولایت الهیه است، به عنوان آب و اکسیژن برای حیات معنوی و اصیل ما مطرح است: ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً .
میخواهید حیات انسانیتان از بین نرود؟ قرآن و عترت را مثل آب و اکسیژن ضروری بدانید و باور کنید. ما در سیره تربیتشدگان اهلبیت علیهم السلام هم به زیبایی این معنا را میبینیم. امام به جون، غلام ابیذر، فرمودند که برو. گفت باشد، میروم اما بگو کجا بروم؟ من بدون شما میمیرم یا آن هنگام که وجود نازنین امیرالمؤمنین در بستر افتاده و مردم به عیادت ایشان آمده بودند حضرت به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند، به مردم بگو بروند. مردم رفتند اما اصبغ بن نباته پشت دیوار نشست و سرش را به دیوار گذاشت. گفتند تو چرا نرفتی؟ گفت، کجا بروم روح من؟ مایه حیات من در این خانه است. من اگر به آب نیاز داشته باشم، از خواب ناز بلند میشوم و میروم تا آب را پیدا کنم .
بر گرفته از : دوماهنامه امان شماره 51
حب شدید عشق از کجا شروع می شود؟/بعضی ها شازده هستند، فکر میکنند میتوانند وسط باشند، یعنی نه برای خدا باشند نه برای غیر خدا.
خدا تو را عاشق و عبد آفریده، یعنی کسی که میخواهد خودش را فدا کند! حالا اگر خودت را فدای خدا نمیکنی، بگو ببینم داری فدای چه کسی میشوی؟/ انسان، یعنی کسی که میخواهد خودش را فدای دیگری کند. انسان عاشق آفریده شده است، عاشق هم فدای معشوقش میشود حالا بگو معشوقت کیست؟/ در ادبیات دینی چیزی به نام آدم خودخواه نداریم، قرآن میفرماید تو عبد آفریده شدهای یعنی کسی که میخواهد فدای دیگری شود، یا عبد خدایی یا عبد ابلیس و طاغوتی، تو برای خودت نیستی./ انسان ذاتاً میخواهد خودش را فدای دیگری کند! یا خدا یا غیرخدا/ انبیاء نیامدهاند ما را از خودخواهی در بیاورند، بلکه آمدهاند تا …/ عاشقی دِسِر دین نیست. عاشقی یک ضرورت است. نه یک تعارف.
محبت کی شدید میشود؟ وقتی که چیزی یا کسی را بیشتر از خودت دوست داشته باشی. آنگاه خودت را فدای او میکنی. پیامبر فرمود:«فرد مومن نمی شود مگر اینکه اولیای خدا را بیشتر از خودش دوست داشته باشد؛ لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ»(امالی صدوق، ص334) ایمانِ برآمده از محبت شدید تو را از خودخواهی در میآورد.
البته ما در ادبیات دینی چیزی به نام آدم خودخواه نداریم، قرآن می فرماید تو عبد آفریده شدهای، یا عبد خدا هستی یا عبد ابلیسی یا عبد طاغوت، تو برای خودت نیستی.
خدا تو را عاشق افریده، خدا تو را عبد آفریده، یعنی کسی که می خواهد خودش را فدا کند حالا اگر خودت را فدای خدا نمیکنی بگو ببینم داری فدای چه کسی می شوی؟ انسان، عاشق و عبد آفریده شده است، عاشق و عبد هم فدای معشوق و معبودش میشود، حالا بگو معشوقت کیست؟ خودت نمیتوانی باشی، یا فدای خدا یا فدای ابلیس و طاغوت.
تو نمی توانی عاشق نباشی، برای خودت باشی. تو بالاخره برای کسی هستی؟ بگو ببینم الان برای که هستی؟ انبیاء نیامدهاند ما را از خودخواهی در بیاورند بلکه آمدهاند تا ما را، از اینکه برای دیگران باشیم در بیاورند و ما را برای خدا و فقط برای خدا قرار دهند.(امیرالمومنین: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ …مِنْ وَلَایَةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلَایَتِهِ…(کافی، ج8، ص386)) وقتی برای خدا باشیم به نفع خودمان هم خواهد بود. وقتی برای غیر خدا باشیم به ضررمان خواهد بود. اگر خدا را فراموش کردی خودت را هم فراموش خواهی کرد «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم»(حشر،19)
چگونه میتوانی خودخواه باشی؟ کمی به خودت نگاه کن ببین فدای چه کسی می شوی؟ حد وسط هم ندارد، نه برای خدا باشی نه برای دیگران باشی، بلکه برای خودت باشی. این امکان ندارد!
حضرت امیر به کسانی که فکر میکردند برای خودشان کسی هستند(مثل معاویه) می فرمود: نه بابا تو برای شیطان هستی، خودت را نجات بده.(فَاتَّقِ اللَّهَ یَا مُعَاوِیَةُ فِی نَفْسِکَ وَ جَاذِبِ الشَّیْطَانَ قِیَادَک؛ اى معاویه، درباره خود از خدا پروا کن، و عنانت را از دست شیطان به در آر.(نهج البلاغه، نامه 32)
بعضی ها شازده هستند، فکر میکنند میتوانند وسط باشند، یعنی نه برای خدا باشند نه برای غیر خدا.
بله در روایت داریم برخی بندۀ هوای نفسشان میشوند. این که خودخواهی حقیقی نیست. همین هوای نفس به انسان ضرر میزند اصلا او دشمن است، خودی نیست. در مناجات میگوییم: خدایا به خودم ظلم کردم، دشمنت مرا اسیر کرده، من میخواهم برگردم و بندۀ تو باشم.
عاشقی یک ضرورت هست. نه یک تعارف. عاشقی دِسر دین نیست، که بگویی «عاشق خدا شدن هم بد نیست، جالب است.»
منبع:حجت الاسلام پناهیان
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی توبس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی توتا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی توچاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی توسال ها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی توبا حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی توگذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تومنبع شعر:jome313.blogfa.com
درک نیاز به امام زمان(عج)
اما عقل بشر امروز به کسی زرنگ میگوید که آپارتمان یک طبقهاش را دو طبقه و سپس چهار طبقه بکند و اگر کسی بخواهد اموالش را برای آخرت خود ذخیره کند، میگویند این عجب آدم نادانی است! اگر امام زمان نداشته باشیم، تشخیصها و سنجشهای ما، مادی و ظاهری و دنیوی و کوتاه مدت میشود اما وقتی عقل ما با وحی پیوند بخورد، تشخیصها و سنجشهای آن، دقیق و عمیق و دورنگرانه میشود.
جوانی به حضرت عیسی علیهالسلام گفت: من دوست دارم در معیت شما باشم. پیغمبر خدا تقاضای معیت را میپذیرد اما قطعاً ولی خدا ما را امتحان میکند و در معرکه و آزمون قرارمان میدهد.
حضرت، تقاضایش را قبول کردند و راه افتادند و در مسیر سفر قرار گرفتند. در اولین منزل، نیاز به خوراک پیدا کردند. پولی به جوان دادند و گفتند برو و غذایی را تهیه کن تا با هم بخوریم. جوان رفت و سه قرص نان خرید. در راه بازگشت، با خودش گفت: ما که دو نفر هستیم و یکی از سه نان اضافی است. یکی از قرصهای نان را خورد. وقتی سفره را جلوی حضرت عیسی علیه السلام پهن کرد، دو قرص نان را در میان آن گذاشت. حضرت سؤال کردند چند نان خریدی؟ گفت: دو تا، غافل از اینکه همینجا معیت و امتحان را باخت. من المومنین الرجال صدقوا [۳]؛ شرط اول صداقت است. قصه را باخت ولی فکر کرد که برده است! حضرت فرمودند باشد و غذا را خوردند. در منزل بعد، حضرت خودشان غذایی تهیه کردند؛ پرندگانی را گرفتند، ذبح کردند، پختند، خوردند و سپس معجزهای را نشان دادند و گفتند: دوست داری اینها را به حالت اول برگردانم؟ برگرداندند و گفتند راستی چند نان خریدی؟ گفت دو تا! معجزه بعدی و سؤال دوباره؛ چند نان خریدی؟ دو تا! مدام سؤال میکردند و معجزه نشانش میدادند تا شاید متنبه شود با چه کسی طرف است اما جواب همان بود.
هنگامیکه به خرابهای رسیدند، حضرت خاکهای خرابه را کنار زدند و سه خشت طلا بیرون آوردند. برق طلا چشم جوان را گرفت. فرمودند: هر کس راست بگوید طلاها را به او میدهم؛ چند نان خریدی؟ گفت سه تا! حضرت فرمودند: تو برای بهدست آوردن این طلاها راست گفتی، نه به خاطر همراهی با من، پس اینها مال تو باشد و با من خداحافظ! جوان با عقل خودش گفت عیسی میخواهم چه کار کنم؟ اکنون هم طلا دارم و هم عقل که کفایت میکند! از حضرت عیسی علیهالسلام جدا شد و در ادامه دو همسفر پیدا کرد. سه خشت طلا میان آن سه تن تقسیم شد و هر کدام مأمور مراقبت از یک خشت شدند. وقتی گرسنه شدند، یکنفر مأمور شد تا از شهر غذا تهیه کند و دو نفر دیگر نگهبانی از طلاها را عهدهدار شدند. آنکه رفت غذا تهیه کند، با خودش مکر کرد ــ زندگی بدون امام سراسر مکر میشود ــ و گفت در غذا سم میریزم تا رفیقانم بخورند و سه خشت طلا از آن خودم شود. آن دو نفر هم نشستند و مکر کردند ــ زندگی بدون امام تقابل مکرهاست؛ زن به مرد، مرد به زن، حاکم به مردم، مردم به حاکم، رفیق به رفیق، استاد به شاگرد، شاگرد به استاد و حتی با خدا هم میخواهند مکر کنند ولی مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین گفتند او که بیاید، غذا را میخوریم و او را میکشیم و سه خشت طلا را بین خودمان تقسیم میکنیم. هنگامی که غذا را آورد، او را کشتند و از غذای مسموم خوردند و هر سه مردند. سه جنازه در کنار سه خشت طلا برجای ماند. حضرت عیسی علیهالسلام با یاران خود از سفر برمیگشت که با سه خشت طلا و سه جنازه مواجه شد. یاران تعجب کردند که حضرت مشغول خندیدن است. سؤال کردند و حضرت، قصه را گفتند. سپس خشتهای طلا را زیر خاک کردند و فرمودند، دنیا! این بشر بدون حجت خدا با تو خودش را میکشد!
گرسنگی یا بندگی
مهم این است که ما روزه بگیریم نه اینکه فقط گرسنگی بکشیم روزه یک نحوه صعود روحانی برای انسان است از دریچه بندگی خداوند، ولی گرسنگی یک عمل بدنی است مثل ورزش که یک عمل بدنی است.
شما در روزه به یک صعود روحانی نظر دارید منتها از طریق گرسنگی بدن. ولی گاهی ما به جای اینکه در مغرب روزه خود را افطار کنیم در مغرب روزه خود را خراب میکنیم.
فرق است بین افطار کردن روزه و خراب کردن آن. افطار کردن یعنی روزه را شکستن ولی خراب و باطل کردن روزه یعنی غذاهایی را که در روز نخوردهای در فرصتی که داری جبران کنی و در واقع آن مقاومت و کنترل روحانی را که در طی روز در خودت تقویت کردی، از دست بدهی.
منبع:خبرگزاری فارس
تنظیم امور زندگی با اوقات اذان مهمترین تغییر سبک زندگی در ماه رمضان است
از مسئلههای مهم در ماه مبارک رمضان، روزه و تأثیر آن بر سبک زندگی یک فرد مسلمان است اشاره سبک زندگی بیشتر به جنبههای رفتاری و تنظیم برنامههای زندگی است، جنبههای درونی، فکری و معنوی در سبک زندگی مطرح نمیشود آنها پایهها و منابع سبک زندگی را تشکیل میهند.ماه مبارک رمضان چند خاصیت و اثر دارد یکی از آنها این است که تقوا و خویشتنداری را افزایش داده و رحم بیشتری به دل انسانها میدهد، حس همدلی افزایش پیدا میکند و حس معنوی انسانها تقویت میشود اینها جزو سبک زندگی نیستند بلکه منابعی هستند که بر زندگی ما تأثیر میگذارند و ما مبارک رمضان میتواند این منابع را تقویت کند.
ماه مبارک رمضان از اذان صبح تا اذان مغرب باید از خوردن و آشامیدن پرهیز کنیم خود این مسئله سبک زندگی ما را تغییر میدهد برنامه ما، خواب و بیداریمان و نظم زندگیمان با اذان تنظیم میشود و این یکی از نکتههای بسیار مهم است بزرگان و علمای ما و حتی توصیه دین ما این است برنامه زندگیمان به لحاظ اوقات با وقت نماز و اذان تنظیم شود در ماه مبارک رمضان این اتفاق میافتد و مسلمانان برنامههایشان و نظم زمانی زندگیشان را با اذان تنظیم میکنند.
نکته دوم اینکه همچنین ماه مبارک رمضان باعث میشود که ما در سبک خواب و بیداریمان تغییر ایجاد شود ممکن است ما انسانهای معمولی در غیر ماه مبارک رمضان هنگام اذان صبح بیدار نباشیم، نمازمان را اول وقت نخوانیم، هنگام مغرب غذا نخوریم، آخر شب غذا بخوریم، نوع خوراک ما و زمان خواب و بیداری ما کاملاً در ماه مبارک رمضان تحت تأثیر روزه قرار میگیرد و زندگی ما به آن سبک اسلامی خودش نزدیکتر میشود.
در بحث خوردن و آشامیدن نیز دقیقاً همینطور است اولاً ما مجبور هستیم از پرخوری در ماه مبارک رمضان دست بکشیم ولی به شرطی که هنگام سحر یا افطار آن را جبران نکنیم که یکی از آسیبهای ماه مبارک رمضان همین است، اگر به صورت متعادل باشد خود این ماه مبارک رمضان خوراک و نوشاب ما را تنظیم و به یک سبک اسلامی نزدیک میکند.
همچنین برنامه ارتباط با خداوند متعال را در زندگی ما بیشتر وارد میکند همانطوری که عنوان شد ماه مبارک رمضان حس معنوی را تقویت میکند و تقویت حس معنوی، سبک زندگی ما را تحت تأثیر قرار خواهد داد. ما در ماه مبارک رمضان بیشتر به مسجد میرویم، مساجد از جمعیت بیشتری پر میشود نمازهایمان را در اوقات دقیقتری میخوانیم و تا حدودی حضور قلب در نمازهایمان افزایش پیدا میکند خواندن قرآن در ماه مبارک رمضان افزایش پیدا میکند شاید بعضی از افراد که در طول سال اصلاً قرآن نمیخوانند در ماه مبارک رمضان شاید سی جزء قرآن را نخوانند اما بخشهایی از کتاب خدا را مرور خواهند کرد.
در برنامه زندگی ما دعا وارد میشود این دعا شامل ادعیه مختلف از جمله اینکه چه دعاهایی که بعد از نمازها خوانده میشود و چه دعاهایی که در شبهای قدر وارد میشود خود این ورود دعا در زندگی جزو مباحث سبک زندگی است چون بر اساس تقسیمی که ما بر اساس روایات داریم تقسیمهای سه گانه و چهار گانه، آنچه که مهم است این است که بخشی از تمام این تقسیمبندیها به ارتباط با خداوند متعال اختصاص دارد و در ماه مبارک رمضان این جنبه تقویت میشود از جمله قرآن خواندن، مسجد رفتن، حضور در نماز جماعت و شرکت در مراسم دعا و … تغییراتی است که در سبک زندگی انسانها به وجود میآید و ما را به سبک زندگی اسلامی نزدیک میکند که در همه سال باید داشته باشیم.
نکته دیگر اینکه روی حس نوعدوستی و همدلی با دیگران تأثیر میگذارد و از آنجایی که انسان را تا حدودی دلرحم میکند باعث میشود در سبک زندگی ما توجه به فقرا قرار بگیرد همدلیها بیشتر شود و مشاهده میکنیم که در ماه مبارک رمضان مردم با هم مهربانتر هستند و بیشتر به یکدیگر احترام میگذارند، صله رحم به واسطه افطاری دادن افزایش پیدا میکند همچنین صله با مؤمنین و اهل ایمان بیشتر میشود و در ماه مبارک رمضان، دور هم بودنها تقویت میشود اگر ما به آن دستورات اسلامی عمل کنیم به طوری که در افطاریهایمان فقط خویشان و ثروتمندان نباشند و اگر به فقرا رسیدگی کنیم این توجه به فقرا و افطاری دادن به آنها یکی از مؤلفههایی است که در سبک زندگی ما قرار میگیرد و آن را به سوی اسلامی بودن سوق میدهد.
در ماه رمضان، نیروی تقوای خود را تا سال آینده شارژ میکنیم.
از مسئلههای مهم این است که ما بدانیم این کارها فقط به ماه مبارک رمضان اختصاص ندارد گاهی اوقات تصور ما این است که اینها فقط رفتارهای مخصوص ماه مبارک رمضان است؛ همانطور که با رفتن ماه مبارک رمضان روزه واجب میرود و ما تا سال آینده دیگر روزه واجبی به نام روزه ماه مبارک رمضان نداریم تصور اینکه این رفتارها هم باید تغییر کند از جمله اینکه کمتر به مساجد برویم در مراسمهای دعا شرکت نکنیم، قرآن نخوانیم پیش میآید در حالی که باید میان این دو تفکیک قائل شویم.
ما باید دقت توجه کنیم آنچه که در ماه مبارک رمضان وجود دارد و تا موعد بعدی نیازی به تکرار آن نداریم. تنها مسئله روزه ماه مبارک است اما اینکه برنامههای قرآن، دعا، نماز اول وقت باید سر جای خویش باقی بماند این موضوع میتواند به ما کمک کند که در واقع ما تمرین میکنیم. در ماه مبارک رمضان یک تمرینی اتفاق میافتد که خویشتنداری، تقوای انسانها افزایش پیدا میکند در حقیقت ما نیروی تقوای خود را تا سال آینده شارژ میکنیم.
در سبک زندگی نیز همینطور است حالا که عادت میکنیم یک ماه سبک زندگی متفاوتی از ماههای دیگر داشته باشیم خوب است آن را ادامه دهیم شاید نتوانیم به اندازه ماه مبارک رمضان قرآن بخوانیم یا در نماز جماعات شرکت کنیم اما باید سعی کنیم حداقل بخشهایی از آن را حفظ کنیم به طور مثال اگر نمیتوانیم روزی یک جزء قرآن بخوانیم لااقل چند صفحه یا چند آیه از آن را قرائت کنیم اگر هر روز نمیتوانیم دعا بخوانیم حداقل چند روز یکبار یکی از ادعیه را بخوانیم همچنین در خصوص کمک به فقرا، اگر همیشه نمیتوانیم کمک کنیم گاهگاهی دستگیری از مستمندان جزو برنامههای ما باشد.
منبع:خبرگزاری فارس
نماز و روزه و افطار عشق است سحر خوردن کنار یار عشق است
نه یکبار از کنار خیمه گاهش گذشتن بل هزاران بار عشق است
شنیدم هاتفی در اسمان گفت غم دل گر خورد غمخوار عشق است
بیا مهدی که بی تو روزه سخت است ضیافتخانه با دلدار عشق است
گلستان جهان همراه خار است گل نرگس بود بی خار عشق است
خدایا جان ما گردان فدایش شهادت در بر سردار عشق است
نه یک تن بل هزاران تن فدایش فداییّش به روی دار عشق است
دل و مهدی دل و دوری هجران گل زهرا ییم دیدار عشق است
دلم وصل تو جانا ارزو داشت ولی شد فاصله بسیار عشق است
بیا در ماه روزه یاریم کن کنارت مهدیا افطار عشق است
منبع:kashkoljavan.persianblog.ir
گفتاری زیبا از حجت الاسلام حسینی قمی/
ثوابی که از روزهداری بالاتر است
همهی ما دربارهی اصل ماه رمضان و روزهی آن مفصل شنیدهایم، این روزها هم شاید بسیار بیشتر بشنویم. در روایتی آمده است که «من صام یوم تصوعاً فلو یعطی منع الارض ذهبا لم یستعد ثوابه»؛ یعنی کسی که یک روز را با میل و رغبت روزه بگیرد، خداوند اگر همهی زمین را بهعنوان پاداش، پر از طلا کند و به او بدهد، هنوز ثواب او را بهطور کامل تا روز قیامت نداده است. یعنی دنیا اصلاً ظرف پاداش روزهدار نیست و باید در قیامت پاداش او داده شود. این پاداش یک روز روزهدار است. ما نظیر این روایت فراوان داریم که همه شنیدهاند یا خواندهاند. پیامبر در حدیثی قدسی فرمودهاند: «الصوم لی و أنا اجزی به»؛ یعنی روزه برای من [خداوند] است و من خودم پاداش روزهدار هستم.
اما جالب است بدانیم با همهی فضیلتی که راجعبه روزهی ماه رمضان آمده است، درعینحال پیامبر میفرمایند: «تفطیرک الصائم افضل من صیامک»؛ از این روزهای که اینچنین ثوابی برای آن آمده است هم بالاتر داریم. از روزه بالاتر چیست؟ افطاری دادن به یک روزهدار. اگر مردم ما به همین نکته توجه داشته باشند و باور کنند که عملی بالاتر از روزه وجود دارد و آن افطاری دادن به روزهدار است، مسئلهی خیلی مهمی تحقق مییابد. در این صورت، رغبت مردم به افطاری دادن و مخصوصاً افطاریهای ساده، افزایش مییابد.
مردان و زنان در مقابل مسائل ومشکلات زندگی و ارتباط با دیگران، موضعگیریهای متفاوتی از خود نشان میدهند. بدون درک تفاوتهای میان زن و مرد، ممکن است ناخواسته، تن به مشاجرههایی بدهیم که نهتنها همسر بلکه خودمان را نیز رنج بدهد.
راه اجتناب از مشاجره، داشتن ارتباط محترمانه است. اختلاف نظر در حد روشهایی که برای رساندن پیامهای خود، از آن استفاده میکنیم، تولید رنجش نمیکند.
مردان به اندازه زنان در برابر نظرهای غیردوستانه و لحن و طرز صحبت همسر خود آسیبپذیر نیستند و به همین دلیل احساسات جریحهدار شده زنان را بهخوبی درک نـمـیکـنند.
موضعگیریهای که مردان برای اجتناب از رنجش به کار میبرند، عبارت است از:
جنگیدن: مردان به طور معمول راه جنگیدن را برای مرعوب کردن زن و رسیدن به محبت دلخواه خود برمیگزینند. در حالی که مرعوب کردن از اعتماد در رابطه زناشویی میکاهد.
گریز: مردان برای اجتناب از رویارویی، ممکن است به انزوا خود پناه ببرند و هرگز از آن بیرون نیایند. (جنگ سرد) چرا مردان به غار ذهن خود پناه میبرند؟
مرد احتیاج دارد به مسائل خود بیندیشد و راهحل مـنطقی برای آن بیابد. وقتی مردی برای سؤال با مسئلهای، جواب حاضر ندارد، هرگز اعلام نمیکند بلکه در غار ذهن به جستجوی راهحلی برای آن میگردد.
چون مرد ناراحت شده و زیر فشار قرار گرفته، احتیاج به آرامشی دارد که دوباره بر شرایط مسلط شود.
مردان نیاز دارند خود را بشناسند، بخصوص وقتی علاقهمند میشوند، میترسند که وابستگی عاطفی به یک زن از قدرت آنان بکاهد، در غار ذهن میتوانند این قدرت را بازیابند.
هنگامی که مرد خلاصه حرف میزند، انتظار دارد همسرش به او فرصت سکوت بدهد.
وقتی مردی، زنی را دوست دارد، گاه لازم است برای نزدیک شدن به او ابتدا خود را عقب بکشد، مرد پس از فاصله گرفتن از زن، تحت تأثیر نیازی که به دوست داشتن و صمیمیت دارد، دوباره به جلو پرتاب میشود تا به صمیمیتی که از قبل به آن نیاز داشته برسد.
اگر مرد، فرصت عقب کشیدن نداشته باشد، هرگز از میل شدید خود به نزدیک شدن مطلع نمیشود و هرگز نمیتواند اشتیاق شدید خود را به عشق و محبت احساس کند.
مـردان پـس از رفـع نیاز به عشق و صمیمیت، احساس میکنند که به استقلال و خودمختاری سابق خود احتیاج دارند، وقتی مردی عقبنشینی میکند، زن دچار هراس میشود.
آنچه زن متوجه نیست، این است که مرد با عقب کشیدن، نیاز به استقلال خود را ارضا کرده و بعد ناگهان احساس میکند میخواهد دوباره صمیمی شود.
بدانید مردانی که از رفتن به غار ذهن خود، سرباز مـیزنند و طبیعت واقعی خود را انکار میکنند، ناراحت، رنجشپذیر، بیش از اندازه حساس، تدافعی، ضعیف، انفعالی یا آزاردهنده میشوند و حتی خود نیز نمیدانند که چرا تا این حد ناخوشایند شدهاند.
مردان باید بدانند که وقتی به برنده شدن خود و بازنده شدن زنان بیندیشند، هرگز برنده نخواهند بود، چون وقتی از عشق، لذت حاصل میشود که همه برنده باشند.
وقتی به مرد فرصت داده شود تا توانمندی بالقوه خود را ثابت کند، او به بهترین شکل خود را عرضه میکند. تنها وقتی احساس میکند نمیتواند موفق شود، به خودخواهی قدیم برمیگردد.
و در آخر اینکه چگونه از مرد و زن درون غار، حمایت کنیم:
1 ــ نیاز او را به پسنشینی و اقامت در غار، مورد انتقاد قرار ندهید.
2 ــ با ارائه راه حل، درصدد رفع مسائل او برنیایید.
3 ــ از او نخواهید که احساسهایش را با شما در میان بگذارد.
4 ــ کنار در غار، به انتظار خروج او ننشینید.
5 ــ نگران او نشوید و به حالش تأسف نخورید.
6 ــ کاری کنید که شما را خوشحال کند.
منبع:http://shamiim.ir
پرحرفی مانع خودسازی(جلسه سوم)
کنترل زبان/دو چيز طيره عقل است: دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي
سكوت و سخن هر دو در جاي خود خوب و مطلوب و در غير آن نامطلوب است. پس بايستى سخنان را طبقهبندى كرد و در موارد لزوم سخن گفت. در موارد غيرضرورى نيز از سخن باز ايستاد؛ مثلاً اگر سخن گفتن براى هدايت كسى يا براى ابراز محبت به همسر و فرزند باشد، بسيار نيكو است. همچنين احوالپرسى از ديگران و…؛ ولى اگر سخن لغو و بيهوده و يا خداى ناكرده مشتمل بر گناه باشد، در اين صورت بايستى از آن پرهيز كرد.
سعدي نيز در اين باب سروده است:
اگر چه پيش خردمند خامشي ادب است. به وقت مصلحت آن به كه در سخن كوش.
دو چيز طيره عقل است: دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي.
گاهي انسان وظيفه دارد در جايي سخن بگويد و از حقي دفاع كند، در اين صورت سكوت او مي تواند گناه باشد و او را از خداوند دور كند و گاهي نيز سخن گفتن متضمن دروغ و غيبت و تهمت و مانند آن است و باعث ارتكاب گناه و دوري از خداوند مي شود. بنابراين بايد انسان ببيند در كجا بايد سخن بگويد و در چه موقعيتي خوب است سكوت كند تا از آفات سخن گويي و سكوت بي مورد مصون بماند.
در محافل و برخوردها آن سكوتى ممدوح است كه برخاسته از تسلط بر نفس و براى پرهيز از اتلاف وقت ديگران و پرحرفى باشد به عبارت ديگر دو نوع سكوت داريم: سكوت از روى قدرت و سكوت از روى عجز و آن سكوتى ممدوح است كه از روى قدرت باشد نه از روى عجز و ناتوانى. در حديثي از حضرت على(ع) آمده است: «لا خير فى الصمت عن الحكم كما انه لاخير فى القول بالجهل؛ آنجا كه بايد سخن درست گفت، در خاموشي خيري نيست، چنان كه در سخن ناآگاهانه نيز خيري نخواهد بود» (نهجالبلاغه، كلمات قصار 173).
حضرت امير در جايى ديگر با صراحت فرمودهاند: «تكلّموا تعرفوا؛ حرف بزنيد تا شناخته شويد [زيرا مرد زير زبانش پنهان است]»، (همان، 3845).
پبامبر گرامي(ص) مي فرمايد که رهايي مومن در نگهداشت زبان خود است.(وسايل الشيعه، حر عاملي، ج 8 ، ص 533)؛ بنابراين کسي که مي خواهد از خسران و زيان ابدي و عذاب و خشم الهي رهايي يابد مي بايست به پاسباني از زبان خود اقدام کند؛ زيرا بسياري از گناهاني که خسران ابدي را به همراه دارد، برخاسته از زبان آدمي است. اگر کسي بخواهد تا سلامت در همه امور را دارا شود مي بايست سلامت خود را در حفظ زبان بجويد چنان که اميرمومنان (ع) بيان داشته است(الاثناعشريه ، حسيني عاملي، ص 21)؛ زيرا زبان موجب مي شود که شخص سلامت دين و دنياي خويش را از دست دهد؛ چرا که بسياري از بلايايي که انسان بدان دچار مي شود از زبان است(بحار الانوار، ج 71، ص 286) و بسياري از انسان ها که دچار هلاکت و نيستي شده اند به سبب آن بوده است که زبان خود نگه نداشتند.(غرر الحکم، آمدي، ص 550)
پيامبر گرامي (ص) مي فرمايد: هر که پر حرف باشد خطايش فراوان است و هر که خطايش فراوان باشد ، گناهانش بسيار است و هر که گناهانش بسيار باشد ، آتش دوزخ به وي سزاوارتر است
از اين رو است که اميرمومنان علي (ع) مي فرمايد: خردمند کسي است که زبانش را در بند کشد: العاقل من عقل لسانه(غررالحکم، ص 20) و همين مساله سبب شده است که لقمان به فرزندش بفرمايد: پسرم اگر مي پنداري که سخن گفتن نقره است، خاموشي و سکوت زر و طلاست.(بحارالانوار، ج 71 ، ص 297)
حضرت عيسي (ع) در ارزش سکوت و خاموشي مي فرمايد: عبادت ده جز است که نه جزء آن در سکوت و جزء ديگر آن در فرار از مردم است.
رسول خدا (ص) فرمود: نجاه المومن في حفظ لسانه / نجات مؤمن در حفظ زبان اوست.
منبع:پرسمان دانشجویی
پرحرفی مانع خودسازی(جلسه دوم)
قدرت کلمات/کلمات پزشک ذهن بيمارهستند.
يکي از مباحث مربوط به زبان، قدرت سخن و انرژي کلمات است. ما از قدرت کلمه و کلام نبايد غفلت کنيم. کلمات، چنان قدرتي دارند که مي توانند آتش جنگي را بيفروزند و يا صلحي را بر قرار سازند، رابطه اي را به نابودي کشانند و يا آنرا محکمتر کنند.
کلمات شما مي توانند زيباترين رؤياها را ايجاد کنند يا حتي مي توانند شما و تمام چيزهاي پيرامون شما را نابود کنند. کلمات منفي مسير حرکت ما را نابود مي کنند.
کلمات قدرت بي نظيري دارند و مي توانند براحتي بر اثر تکرار در ضمير ناخودآگاه ما نفوذ کنند و باورهاي ما را شکل دهند.قدرت کلمات رو جدي بگيريد بخودتان اجازه ندهيد هر حرف و کلمه اي رو به زبان آوريد وقتي مي گوييد من نمي توانم پس نمي توانيد.آن وقت احساس بي کفايتي خواهيد کرد. وقتي مي گوييد زمان کافي ندارم آنگاه احساس شتاب خواهيد کرد و سرشار از اضطراب خواهيد شد .کلمات مي توانند احساس تان را تغيير دهند و شما را به سمت تغييرات عميق تر سوق دهند،كلمه ها و انديشه ها داراي امواجي نيرومند هستند كه به زندگي و امورمان شكل مي دهند
کلمات منفي مي توانند کاملاً وضعيت سلامتي، زندگي و ديدگاه شما را تغيير دهند. کافي است احساساتتان با کلمات منفي ادغام شوند تا ببينيد که چه فاجعه اي به بار مي آورند! بله مي توانند کاملاً سلامتي شما را به خطر بيندازند. کلمات قدرت اين را دارند که شما را بيمار کنند يا درمان کنند. بسياري از بيماري هاي رواني از طريق کلمات منفي عارض مي شوند، روان شناسان با کلمات مثبت قادر اند بسياري بيماري هاي رواني را درمان کنند.
بيماري هاي فکري تنها با کلمات قابل درمان اند، آشيل، نمايشنامه نويس يونان باستان، نوشته است، “کلمات پزشک ذهن بيمارهستند.”
کلمات قدرت شفا، ويراني و تغيير دنياي شما را دارند، ما با کلمات مي توانيم زندگي افرادي را که با آنها ارتباط داريم، تخريب کرده ويا بسازيم .
کلمه به لحاظ ديني هم ارزش فراواني دارد. اولين چيزي که بر پيامبر اسلام (ص) وحي شد، کلمه بود. قرآن کلمات خدا است، همين کلمات هستند که انسان را هدايت مي کنند. انبياي الهي با سخن و کلمه بر مردم تاثير هدايتي مي گذاشتند. رهبراني مذهبي تنها با مردم سخن مي گويند. رشد معنوي بشر مديون کلمات است.
امام خميني (رض) انقلاب اسلامي را با کلمه و سخنراني درست کرد. ابتدا اعلاميه مي داد و بعد سخنراني مي کرد، همين سخنراني ها بود که دلها و افکار مردم ايران را عوض کرد. تغيير ايجاد کرد. کاري کرد که مردم از گلوله و تانک نمي ترسيدند. از شهادت باکي نداشتند. انقلاب اسلامي با شعار پيروز شد، با کلمات شکل گرفت و تا امروز با سخنان رهبري استمرار يافته است. اکنون بيداري اسلامي که در سراسر منطقه و کشور هاي اسلامي اتفاق افتاده است، حاصل رهنمودهاي امام خميني (رض) و سپس بيانات رهبر معظم انقلاب است.
سياست مدارها و مسئولين مملکتي خيلي بايد مواظب سخنان شان باشند. آنها کاملا کلمات را انتخاب مي کنند، چون مي توانند با يک کلمه يا جمله جامعه اي را به هم بريزند. آنها با يک کلمه مي توانند ملت را مايوس و نااميد و افسرده کنند، يا با يک سخنراني آنها را اميدوار و با نشاط نمايند.
يک کلمه قادر است کسي را دوست يا دشمن سازد. مي تواند خانواده اي را از هم بپاشد، يا استحکام ببخشد. استفاده از کلمات مثبت سازنده است و کلمات منفي ويرانگر مي باشند.
چند سال پيش دکتر ماسارو اموتو يک محقق ژاپني در زمينه تاثير کلمات تحقيقاتي انجام داده وي کلماتي در يک شيشه آب ادا کرده تا تاثير آنها را در ملوکولهاي آب مشاهده کند.
وي با کمال تعجب متوجه شد که کلمات موجب تعقير ملوکولهاي آب شدند .عبارات مثبتملوکولهاي ناشفاف آب را شفاف کردند در حالي که جملات منفي ملکولهاي شفاف آب را کدر و تيره نمودند.
اين آزمايش شاهد عيني و فيزيکي از تاثير مستقيم افکار کلمات نه تنها بر احساسات بلکه بر جسم انسان مي باشد .قسمت اعظم بدن انسان(%75)از آب تشکيل شده است پس اگر عبارت منفي و يا مثبت اينگونه مي تواند بر ملوکولهاي آب تاثير بگذارد ،تصور کنيد که تا چه ميزان مي توانند بر بدن و روحيات انسان موثرباشد. اين آزمايش را يک خانم ايراني به نام (حميده بي طرف) نيز انجام داد .
منبع:پرسمان دانشجویی
معنای انتظار بر خلاف تصور معروف بین مردم در دین اسلام چیزی بر خلاف سکوت و بیحرکت ماندن است بلکه انتظار را باید در حرکت امام حسین(ع) و انقلابیگری ایشان تصویر کرد.
ایشان میفرمایند: «مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یُحْیِی اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها* وَ یُظْهِرُ بِهِ دِیْنَ الْحَقِّ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون»؛ در بین ما، دوازده نفر مهدى [و هدایت شده الهى] وجود دارد اول آنها، أمیرالمؤمنین على بن أبى طالب است و آخرین نفر آنان، نهمین نفر از نسل من است و اوست قائم بالحقّ، خداوند زمین مرده را توسط او زنده مىکند و دین حق را- على رغم میل مشرکین- بدست او بر سایر ادیان پیروزى و برترى مىدهد».
کار امام حسین(ع) به عنوان الگویی تمام عیار برای همه ما شیعیان و پیروان ایشان است. تلاش برای احیای دین و جامعه و زنده کردن هر چه بیشتر دین اسلام، آن هدف مقدسی است که حضرت بر آن تأکید میکنند. حضرت سیدالشهدا(ع) در رابطه با هدف حرکت منتظرانه خود میفرمایند: «وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی (ص)أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِین؛ من براى سرکشى و عداوت و فساد کردن و ظلم نمودن از مدینه خارج نشدم. بلکه، یعنى جز این نیست که من به منظور ایجاد اصلاح در میان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر بمعروف و نهى از منکر کنم. من میخواهم مطابق سیره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب علیهمالسلام رفتار کنم. کسى که مرا به دلیل اینکه حق میگویم قبول کند او به حق سزاوارتر است و کسى که دست رد به سینه من بگذارد من صبر میکنم تا خدا که بهترین حکمکنندگان است بین من و او داورى کند».
منبع:http://zohooronline.ir
پرحرفي مانع خودسازي(جلسه اول)
يکي از موانع خودسازي که ناشي از هواي نفس است، پرگويي است. مشکل پرگويي اين است که باعث مي شود انسان به انواع گناهان زباني آلوده گردد. سخن در جاي خود ارزش فراواني دارد، ولي سکوت به دليل اينکه مانع گناهان بسياري مي شود، در برخي مواقع بر سخن ترجيح دارد.
ارزش سخن:
زبان مهم ترين كليد دانش و فرهنگ و عقيده و اخلاق است و اصلاح آن سرچشمه همه اصلاحات اخلاقي، و انحراف آن سبب انواع انحرافات است. زبان ترجمان دل و نماينده عقل و كليد شخصيت و مهم ترين دريچه روح است. آن چه بر صفحه روح انسان نقش مي بندد. قبل از هر چيز بر صفحه زبان و در لابلاي گفته هاي او ظاهر مي شود.
پيامبر مكرم اسلام زيبايي انسان را در زبان او مي داند. «الجمال في اللسان»( بحار الانوار، ج77، ص 141.) سخن گفتن نعمت بسيار بزرگي است كه عامل تفهيم در زندگي اجتماعي آدمي است، هر چه اجتماع بزرگ تر و روابط گسترده تر شود نياز به خوب صبحت كردن و مقيد به آداب گفتگو شدن بيشتر مي شود.
در جامعه كساني موفق ترند كه بهتر مي توانند خواسته ها و نظريات خود را بيان كنند و يا خوب و فصيح و زيبا سخن گويند، از آنجا كه زبان مهمترين وسيله ارتباط انسانها با يكديگر و اطلاع رساني و مبادله افكار و انديشهها است، ميتوان آن را از فعالترين عضو بدن ياد كرد،
زبان يکي از معجزات الهي است که هر دم با آن در تماس هستيم، ولي چون از قدرت کلمات وتاثير زبان غافليم، هرگز از اين معجزات بهره اي نمي بريم و ايمان ما افزايش نمي يابد و عبوديت ما تقويت نمي گردد.
خداوند زبان را نعمتي بزرگ براي بشر بر شمرده است که با آن قدرت بيان آدمي تحقق مي يابد و زمينه براي خلافت و ربوبيت آدمي فراهم مي گردد. همين ارزش زبان است که آن را در جايگاه رفيعي نشانده است و اميرمومنان علي (ع) مي فرمايد : اللسان ميزان الانسان؛ زبان وسيله سنجش انسان است.(غرر الحکم، ص 46) به اين معنا که اگر بخواهيم ارزش انساني را بسنجيم مي بايست به سخنان وي توجه يابيم، زيرا سخنان وي نشان مي دهد که از نظر شخصيت تا چه اندازه در مسير کمالي رشد داشته و در کدام مقام عالي انساني نشسته است.
از آن جايي که عقل هر کسي ميزان ارزش انساني وي را مشخص مي دارد مي توان از طريق سخن گفتن دريافت که اين شخص تا چه اندازه از عقل بهره برده است و چه مقدار توانسته است از خردمندي خود سود برده و رشد نمايد و در زندگي از آن استفاده کند. کسي که عقل وي کامل شد سخن وي کم و پر بها و گوهر مي شود؛ زيرا “تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد".
کم گويي و گزيده گويي بيانگر کمال عقل است و کسي که گزيده گو باشد نشان مي دهد که تا چه اندازه از ميزان انسانيت يعني عقل بهره برده است: کلام الرجل ميزان عقله ، سخن مرد وسيله سنجش عقل او است.(غررالحکم ، ص 573)
زبان در عين اينكه يكي از شگفت انگيزترين آفريده هاي پروردگار و از بزرگترين نعمت هاي او است ، مي تواند بسيار خطرناك و سرچشمه گناهان بيشماري باشد و خرمن سعادت انسان را به آتش بكشد.منبع:پرسمان دانشجویی
ویژگیهای معنوی حضرت خدیجه(س)
همه ما در زندگی نیازمند به داشتن الگوی مناسب هستیم تا در سایه عمل کردن به تعالیم آن الگو زندگی موفقی داشته باشیم، یکی از زنان نمونه وبرتر که الگوی مناسب برای زنان و مردان جامعه اسلامی میباشد، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هستند. در مقاله با برخی از ویژگیهای معنوی حضرتش آشنا میشوید.
در طول تاریخ، به خصوص در عصر علم و صنعت و ارتباطات، تجربه ثابت کرده است که استعمارگران در هر جا پا گذاشتند از عضو حساس جامعه، یعنی زن سوء استفاده کردند، وبا معرفی زنان هرزهی جهان به عنوان هنر پیشگان ممتاز و دختران شایسته، به اهداف خود برسند.
در مقابل اسلام به عنوان یک آیین سازنده به این مطلب توجه کرده است وبا معرفی زنان نمونه وبرتر پیروان خود را از هرگونه هم سویی با الگوهای کاذب بر حذر داشته است.
بر همین اساس ما نیز به عنوان پیروان دین اسلام به دنبال معرفی ویژگیهای خاص و معنوی بانویی بر آمدیم که نخستین زن مسلمان و نخستین همسر پیامبر (صلوات الله علیه واله) است.
ایشان مظهر کمالات انسانی، ایثار وقارت، مادری آزموده و فضیلت پرور یعنی مادر زهرای اطهر (علیها سلام)، حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) میباشند.
امیدواریم در این مختصر در حد توان برخی از ویژگیهای معنوی آن بانوی علمی را ترسیم کرده باشیم.
سلام ما به تو باداى خديجه كبرى
نخست همسر خوش طينت رسول خدا
هزار رحمت حق بر راوان پاك تو باد
درود ما به تو باد، به جنت الماوى
اَینَ مِثلُ خدیجة؟
کجاست دیگر مثل خدیجه؟
حضرت خدیجه، اولین یار و یاور پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، آنچنان حقیقت شناس و تیزبین است که در میان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولین فردی است که نبوت رسول خدا را تصدیق میکند، و مدال پرافتخار ایمان را به دست آورده1، بر قله معنویت صعود کرده و پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در وصف او فرموده است:
«…. لَمْ یَکْمُلْ مِنْ النِّسَاءِ إلَّا أَرْبَعٌ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ»2
«هیچ زنی به کمال نرسید جز چهار نفر: آسیه همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد صلیاللهعلیهوآله»
مقام حضرت خدیجه به اندازهای رفیع است که حضرت ختمی مرتبت خطاب به او میفرمود:
«یا خدیجةُ، اِنَّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ لـَیُباهی بکِ کِرامَ مَلائکتِهِ کُلَّ یَومٍ مِراراً»3
«ای خدیجه، خدای بزرگ، روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائکه مقربش مباهات می کند.»
و جبرائیل بر او سلام فرستاده و آن گونه که پیامبر میفرمایند، سلام خداوند را به آن حضرت ابلاغ مینماید:
«قالَ جَبرَئیلُ: هذِهِ خدیجَة ُ؛ فـَاقرَأ عَلیهَا السَّلامَ مِن رَبّـِها وَ مِنِّی السَّلامَ وَ بَشِّرها ببَیتٍ فِی الجَنـَّةِ…»4
«جبرئیل گفت: سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ کن و مژده خانهای در بهشت را به او بده.»
حضور شوهری چون پیامبراکرم و دختری همچون حضرت فاطمه زهرا و دامادی مانند حضرت علی علیهمالسلام باعث شده مقام والای ام المومنین سلاماللهعلیها مخفی مانده و نورانیت معنوی او تحت الشعای خورشیدهای عالمتاب آنان قرارگرفته و مسلمانان خصوصا شیعیان کمتر به شخصیت او بپردازند و از همین روی ظلمی عظیم بر آن بانوی دو عالم روا شده است.
سید احمد سجادی
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج16، ص2.
2. تفسیر المیزان، ج19، ص346.
3. بحارالانوار، ج16، ص 78.
4. بحارالانوار، ج 16، ص 8.
منبع:راسخون
احترام به قرآن
يکي از صفات بارز آيت الله العظمي بروجردي، رحمه الله عليه، احترام به قرآن بود. روزي از طرف يکي از سران کشورهاي عربي، هيأتي خدمتشان رسيده بودند و قرآني را به عنوان هديه، تقديم ايشان کردند. در هنگام تقديم قرآن، آن مرحوم با کهولت سن و حال خاصي که داشتند، ايستادند و قرآن را تحويل گرفتند سپس نشستند و پيش از آن که با اعضاي هيات سخن بگويند، قرآن شريف را گشوده و با صداي بلند آياتي را تلاوت نمودند، آن گاه قرآن را در جاي مناسبي گذاشتند و تعارفات معمولي را با ميهمانان انجام دادند.
[منبع : کتاب هشتصد نکته درباره قرآن تالیف رضا باقی زاده]
خسران تام/آیا نیامده وقت آن که در صدد اصلاح نفس برآئیم و برای علاج امراض آن قدمی برداریم؟
ای عزیز! فکر کن و چاره جویی نما و راه نجاتی و وسیله خلاصی از برای خود پیدا کن و به خدای ارحم الراحمین پناه ببر و در شب های تاریک با تضرع و زاری از آن ذات مقدس تمنا کن که تو را اعانت کند در این جهاد نفس تا ان شاء الله غالب شوی و مملکت وجودت را رحمانی گردانی… آیا نیامده وقت آن که در صدد اصلاح نفس برآئیم و برای علاج امراض آن قدمی برداریم؟ سرمایه جوانی را به رایگان از دست دادیم، جوانی را که باید با آن سعادت های دو جهان را تهیه کنیم از کف نهادیم اکنون نیز در صدد اصلاح بر نمی آییم تا سرمایه حیات هم از دست برود و با خسران تامّ از این دنیا برویم.
[ امام خمینی –ره – چهل حدیث ، شرح حدیث جنود و عقل، ص 345 و 346.]
اینکه بگوییم «من آدم نمازخوانی شدم و تمام شد!» کِسلکننده است. اگر دین را طوری تعریف کنیم که انگار میخواهد انسان را در یک وضع باثبات حفظ کند یا صرفاً او را از خطرات نگه دارد، این دین حوصلۀ آدم را سر میبَرد؛ این یک نگاه حداقلی به دین است.
از همان اول باید پویایی و آن طلبِ مداومی که در روح انسان هست را بیدار کرد. از نظر روانی برای انسان لازم است که از همان اولِ مسیر، دربارۀ رشد برایش بگوییم.
باید هم اشتیاقمان را نسبت به «دائماً رشد کردن» بالا ببریم و هم تنفرمان را نسبت به رشد نکردن و متوقف شدن، تقویت کنیم. باید از ایستایی، پویا نبودن و بهتر نشدن دلمان بگیرد.
حجت الاسلام پناهیان
هر جا غصّه دار شدی استغفار کن. استغفار امان انسان است. به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای ، اذیّتت کرده اند ؟ گناهی کرده ای؟ بعضی وجود خودشان را گناه می دانند. شما می گویی چرا من درست کار نمی کنم ، او خودش را گناه می داند. محزون که شدی استغفار کن.چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را ، استغفار غم ها را از بین می برد. همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند ،مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد ؛ استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی.
در حدیث است که هشت چیز شما دست خداست : موت و حیات, مرض و صحت, فقر و غنا, خواب و بیداری, چه چیزی می ماند که دست خودمان باشد ؟
[ منبع : مصباح الهدی مرحوم حاج اسماعیل دولابی]
کلمه به کلمهی آنچه که از زبان من و شما خارج میشود نوشته میشود.
این نوشته بعداً ممکن است به ضرر ما تمام بشود. بدانیم چه داریم میگوییم.
فتَکَلَّم بِما یَعنیک به آن چیزی که برای تو مهم است سخن بگو و زبان باز کن. وَ دَعْ ما لایَعنیک، آنچه که برای تو مهم نیست، گفتنش فایدهای ندارد یا ضرر دارد، آن را رها کن.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج ]
چگونه با جوانان رفتار کنیم که از مذهب زده نشوند؟
در برخورد با جوانان نباید همه کارهایی را که از آنان سرمیزند و بزرگترها نمیپسندند، زشت بدانیمو با آنان مانند گناهکاران برخورد کنیم و آنان را بیدین بدانیم، چون بسیارى از کارهاى آنها نشانة بیدینى نیست ، و ما برداشت صحیحی از آنها نداریم.
اگر کارهاى خلافى از آنان سر میزند، می توانیم با روشى صحیح و منطقى و با اخلاقى نیکو، برخوردى صحیح و عاقلانه داشته باشیم تا از دین و معنویت زده نشوند.
نقش خانوادهها در گرایشهای مذهبى و غیر مذهبى جوانان بسیار مهم است، بلکه اساس و زیربنایساختار رفتارى فرزندان، در خانوادهها شکل میگیرد. از این جهت در آیات و روایات نسبت به فرزندان و تربیتآنان سفارشهاى فراوانى به پدران و مادران شده و بر تربیت صحیح آنان تأکید شده است. رفتارها و اخلاقپدران و مادران تأثیر مثبت یا منفى بر فرزندان دارد. اگر پدر و مادرى گرایش مذهبى نداشته باشند، در این که با فرزندان آنان چگونه باید برخورد شود تا عشق به مذهب در دل آنان شعلهور شود و به سوى حق و عدل تمایلپیدا کنند، شاید کارى بسیار مشکل باشد و ظرافت خاصى لازم دارد.
مرحوم مرشد چلویی می گوید: همان طور که خودرو فرمان دارد و فرمانش دست راننده است و راننده به هر طرف که بخواهد خودرو را هدایت می کند، خود راننده هم فرمانی دارد که دست خداست . اگر راننده عوضی برود فرمانش را بر می گرداند به سوی صراط مستقیم،اما وای بر آن روز که خدا فرمان راننده را آزاد و به حال خود بگذارد و اتو مبیل وجود او که د رحال حرکت است بدون راننده رها کند چه بر سرش می آید؟!
منبع:http://serajnet.org
ای انسان! چه بخواهی و چه نخواهی، چه بیدار باشی و چه خواب، ماه رمضان، «ضیافت» من میآید.
خدا میفرماید: ای انسان! چه بخواهی و چه نخواهی، چه بیدار باشی و چه خواب، ماه رمضان، «ضیافت» من میآید و با برکت و رحمتِ خودش تو را فرا میگیرد و مجبور هستی در ضیافت و مهمانی من شرکت کنی. این اجبار تکوینی خدا، از شدت علاقهاش به مهمان کردن بندگانش است. اینقدر علاقه داشته بندگانش را مهمان کند، که حضور در مهمانی را بر همه ضروری کرده است، و مهلت تصمیمگیری هم به ایشان نداده است.
خدایی که همیشه منتظر میشد تا ما خود به سوی او برویم، دیگر در این ماه منتظر اراده و اقدام بندههای خودش نشده و با وجوب تکوینی رمضان، انگار ناز خودش را کم کرده و دست همه را گرفته و بر سر سفرۀ رحمتش آورده است.البته بزرگی کرده است و بزرگان با کوچکترها از اینگونه رفتارها بسیار دارند. درست است که ما در دنیای معاصر، رابطۀ بزرگتر با کوچکتر را کمتر دیدهایم و یا اگر شنیدهایم به دلیل آنکه ما آدمها چون با هم مساوی هستیم، اینگونه رابطهها از سر ظلم و تعدّی بوده است و به دلمان ننشسته است، اما از بزرگترها نهتنها چنین رفتارهایی برای محبت کردن به کوچکترها، شور نیست بلکه بسیار شیرین هم هست.
منبع:http://bayanmanavi.ir
فلسفه مهمانی اجباری
گاهی یک رفیقی که خیلی دوست دارد آدم را مهمان کند، انگار میخواهد انسان را مجبور کند و اختیار را از انسان سلب کند و او را به زور به مهمانی ببرد. به او میگوید: «فردا مهمان من هستی، اما و اگر هم ندارد! فلان ساعت هم آماده باش، خودم با ماشین میآیم دنبالت، خداحافظ!» و اگر خیلی بیشتر هم او را دوست داشته باشد، میگوید: «اگه نیای میکشمت.»
حجت الاسلام پناهیان
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم.
«مهمانی اجباری ترکیبی از محبت و عظمت خداوند متعال است که نسبت به بندگان خود روا داشته است. خدا به قدر کافی به ما آزادی و اختیار برای خوب شدن داده است و ما هم به اندازۀ کافی خراب کردهایم، که دیگر وقت آن شده باشد بپذیریم خدا ما را قدمی به سوی خود بکشاند، و البته کمی بعد دوباره رها میکند.»
حجت الاسلام پناهیان
خدای خوب من
زندگی به سختی اش می ارزد
اگر تو در انتهای هر قصه ایستاده باشی
به این شهر سفر نکنید که اگر به آن قلعۀ نور که در محلۀ مرکزی شهر قرار دارد برسید، دیگر برای دیدن دیگران کور میشوید و چشم دیدن کسی را غیرِ آن مستور نخواهید داشت و همه، شما را برای همیشه با چشمان اشکبار ملاقات خواهند کرد.
آنجا محل مرتفع شهر است. نام گذر اصلی آن، کوچۀ بنیهاشم است. باید به گوش شما خورده باشد. نگران نشوید. در این شهرِ آسمانی هیچگاه این کوچه مورد تعرّض نااهلان قرار نگرفته است. سایهبان بیتالاحزان که این بار بیتالاحرار است پابرجاست. بوی دستان مادری که برای پختن نانش، ملائک آسیابش را میچرخانند، هنوز به مشام میرسد. جای قدمهای اهالی آن محله بوسهگاه اولیاء خداست.
اگر از جان خود سیر شدهاید، از این خانۀ مرکزی شهر بیشتر برایتان بگویم. خانۀ علی(ع) که در مرکز شهر در آن محلۀ پرنور قرار دارد، از دور پیداست. خانهاش بیت رسول خدا(ص) را احاطه کرده است و مدینهای در این مدینه برپا ساخته است.
هرکس میخواهد به خانۀ رسول خدا(ص) راه یابد، باید از خانۀ علی(ع) عبور کند و هرکس درب خانۀ علی(ع) را به صدا در میآورد، معمولاً از اندرونی صدای فاطمه(س) را میشنود. او تمام مراجعان را میشناسد و با صدای نازنین خود، مادرانه تو را با نام میخواند. اگر به سوی آن خانه که تمام اعتبار انبیا و اولیا از آنجاست قدم برداری، میترسم از دیدن پروانۀ خانۀ علی(ع) روحت به آسمان پر بکشد.
منبع:کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان
امساک مهمان به عشق امر میزبان
…شاید کسی باور نکند اهالی این شهر که به عشق خدا زندهاند، و به آرزوی وصال او به این مهمانی آمدهاند، خودِ خدا، به آنها امر کرده است که گرسنه بمانند و تشنگی بکشند. اما جالب این است که هیچکس شکایت ندارد و همه با رضایت به امر میزبان تن میدهند. گویا میخواهند در نمایش مباهات معشوق شرکت کنند، و دلیل برازندگی او برای معبود بودن باشند. دوست دارند نشانۀ حکومت او بر همۀ عالم باشند و قبل از قیامت، در همین دنیا به فرمان او قیام کنند.
واقع مطلب آن است که در این شهر آنچه مهم است، رابطۀ مهمانان با میزبان است. و آنقدر این امر مهم است که اگر گرسنگی کشیدن، آن رابطه را نزدیک میکند، همه با کمال رضایت آن را میپذیرند…
منبع:کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان
شهری که در آن میتوان حقیقت دنیا را دید، و شیرینی آخرت را چشید
«شهر خدا فرصتی است که وقتی نسیم ملایمش میآید و تو را در برمیگیرد، فکر میکنی برای همیشه با تو خواهد بود، ولی به ناگاه مانند یک رؤیا تو را تنها میگذارد و میرود و تنها خیال روی ماهش باقی میماند و در روزمرّگیها پنهان میشود. شب وصالش بسیار کوتاه است و روز فراقش بس طولانی…»
از مرحوم علامه طباطبایی نقل شده که فرمود: شخصی مسیحی در کنار تختم در بیمارستان خوابیده بود، کشیش به دیدن و عیادت او آمد؛ دیدم مریض از آمدن پرستارهای بیحجاب اظهار ناراحتی میکند، ولی کشیش به او جواب داد: چرا از جمال اعراض میکنی؟!
عشقهای مجازی اِطّرادی (همگانی، همهجایی و همیشگی) نیست؛ در خیابان لالهزار جمیله بسیار است، اما کسی که طالب جمال برتر و بالاتر است، به پایینتر بیاعتناست.
در محضر بهجت، ج۲، ص۲۵۸
رژیم غذایی و فضائل اخلاقی
نظام عالم، نظام سبب و مسبب است. براین اساس در نظام هستی، هر کاری اثری ویژه بر جای می گذارد؛ هرچند در مواردی این اثرگذاری دیدنی نباشد. یکی از این موارد، تأثیر لقمه حرام بر وجود انسان است. در ظاهر غذای حلال و حرام فرقی نیست، ولی لقمه حرام تأثیری جدی بر جان و اخلاق آدمی دارد که کشف آن از محدوده علوم ظاهری بشر خارج است. از این رو، وظیفه ادیان الهی، بیان همین امور باطنی است که در دسترس بشر نیست. در روایات، لقمه حرام یکی از عوامل اصلی سقوط انسان مطرح شده است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«أصلُ علامات الهوی أکلُ الحرام و الغفلةُ عن الفرائض و الاستهانةُ بالسُنن و الخوض فی الملاهی؛ ریشه اصلی سقوط، خوردن حرام، غفلت از انجام واجبات، سبک شمردن مستحبات و فرورفتن در ملاهی(کارهای لغو و بی فایده )است».
براین اساس، عالمان اخلاق گفته اند:
« خوردن حرام، بزرگ ترین حجاب بنده از نیل به درجه نیکان( ابرار)و نیرومندترین مانع او در وصول به عالم انوار است. حرام خواری، موجب تاریکی و تیرگی خانه دل، خباثت، غفلت و علت بزرگ خسران، هلاکت نفس و قوی ترین سبب گمراهی و خباثت آن است.
مال حرام، عهد خداوند و مقام انسانی را به فراموشی می سپارد و آدمی را در پرتگاه های گمراهی و هلاکت می افکند. دلی که از حرام پرورده شده، کجا و استعداد و قابلیت برای دریافت فیض های عالم قدس کجا؟ چگونه پرتو نور عالم بالا به دلی تابد که غذای حرام، آن را تاریک ساخته؟ و چگونه پاکی و صفا برای نفسی حاصل شود که کثافات مال شبهه ناک، آن را آلوده و چرکین کرده؟ به همین سبب، امینان وحی و پیامبران الهی و اصحاب و حاملان شرع، به شدت از آن برحذر داشته و منع کرده اند».
خوردن غذای حرام، فرد را به سوی سنگدلی می کشاند؛ به گونه ای که قلب کارایی خود را از دست می دهد، تا جایی که از ادراک و پذیرش حق گریزان می شود، نه گوش جان او شنوای سخن حق است و نه چشم دل او بینای چهره حق؛ همان گونه که امام حسین (علیه السلام) سبب روگردانی کوفیان و لشکریان اموی را از شنیدن ندای آن حضرت، پر شدن شکم های آنان از غذای حرام اعلام می کند.منبع:سراج اندیشه
در بلا هم میچشم لذّات او
میگویند آقا میرزا جواد ملکی تبریزی در عید غدیر نشستی داشتند و مردم به دیدن ایشان میآمدند. قضیۀ عجیبی واقع شد و پسر ایشان که عصای دست ایشان بوده است و از نظر علم و تقوا خیلی بالا بوده است. این پسر برای اینکه خدمتی به امیرالمؤمنین(ع) کرده باشد، استکان و نعلبکیها را بر سر حوض برد تا بشوید و تمیز کند. پای او لیز خورد و در حوض (عمیق) افتاد و خفه شد. ناگهان اهل خانه توجّه کردند که جنازه پسر روی آب است. گریه آنها بلند شد. مرحوم آقا میرزا جواد آقا دیدند جنازه پسر روی حوض افتاده است. به زنها گفتندعید مردم را عزا نکنید و ساکت باشید. بالاخره جنازه را در یک اطاق بردند و آرام آرام در جلسه آمدند. یک شخصی پرسید آقا چه خبر بود؟ فرمود خدا امروز به ما عیدی داده است ! (در بلا هم میچشم لذات او مات اویم مات اویم مات او )
منبع:سراج اندیشه
بدترین و بهترین بنده !
روزی حضرت موسی (ع) رو به بارگاه ملکوتی خداوند اعلی کرد و از درگاهش درخواست نمود: بارالها! می خواهم بدترین بنده ات را ببینم. ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او بدترین بنده من است. حضرت موسی (ع) صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت. پدری با فرزندش، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند. پس از بازگشت، رو به درگا خداوند کرد و ضمن تقدیم سپاس از اجابت خواسته اش، عرضه داشت: بارالها، حالا می خواهم بهترین بنده ات را ببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، او بهترین بنده ی من است. هنگامی که شب شد، حضرت موسی به در ورودی شهر رفت… دید آخرین نفری که از در شهر وارد شد، همان پدر و فرزندش است! رو به درگاه خداوند، با تعجب و درماندگی عرضه داشت: خداوندا ! چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد!؟ ندا آمد: ای موسی! این بنده که صبح هنگام می خواست با فرزندش از در خارج شود، بدترین بنده ی من بود. اما… هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم افتاد، از پدرش پرسید: بابا! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟ پدر گفت: زمین. فرزند پرسید: بزرگ تر از زمین چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمان ها. فرزند پرسید: بزرگ تر از آسمان ها چیست؟ پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم گناهان پدرت از آسمان ها نیز بزرگ تر است. فرزند پرسید: پدر! بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود، به ناگاه بغضش ترکید و گفت: عزیزم، مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ، از تمام هر چه هست، بزرگتر و عظیم تر است.
منبع:[حكمتنامه كودك، محمدی ری شهری ، صفحه 39 / برداشت از پایگاه اطلاع رسانی منبرک www.manbarak.ir ]
هروقت دعوت می شد برای برنامه یا کلاس یا یکی از دوستانش می خواست باهاش قرار بزاره، یه نگاه به تقویمش می کرد و اگر اون زمان وقتش پر بود مودبانه معذرت میخواست: ببخشید تو اون زمان من وقتم پره یا ببخشید من یه قرار ملاقات مهم دارم و …
یک روز که حسابی از به تعویق انداختن نمازش ناراحت بود از خودش پرسید چرا من تمام برنامه های مهمم رو سرساعتشون انجام می دم اما نمازم رو نه! با اینکه مهم ترین قرار زندگی من با خالقم ساعات اذانهحلقه ی گم شده ، یک جمله بود
از اون به بعد به هرکس و هر چیز که میخواست تو ساعت نماز اول وقت ، وقتشو بگیره محترمانه می گفت: ببخشید من یک قرار ملاقات خیلی مهم دارم!
وقتی موبایلش وقت نماز زنگ می زد، یا براش پیامک می رسید، بدون اینکه به صفحه اش نگاه کنه آروم همین جمله رو می گفت…
به تلویزیون وقتی یه برنامه ی جذاب داشت هم همین طور!
حتی کمی مانده به اذان صبح وقتی آلارم گوشیش به صدا در می آمد و او وسوسه می شد که بگه “فقط ده دقیقه دیگه بخوابم!” با قاطعیت به صاحب اون وسوسه می گفت: نه! من یه قرار خیلی مهم دارم
حالا تمام نمازهاش اول وقت شده بود.منبع:http://emamemonji.ir/
دیدین تا ماه رمضان میشه یه عده غم دنیا رو سرشون خراب میشه که وای ما نمیتونیم روزه بگیریم، ما توانش رو نداریم و ازین دست از حرف ها.
قبول، باشه شما اگه نمیتونی بگیری نگیر گناهش هم پای خودت، اما حق نداری با روزه نگرفتنت روزه دیگران رو هم مشکل دار کنی.
حداقل اگر باطنی نمی تونی روزه بگیری، ظاهری روزه بگیر و با رفتار و کردارت و پوششت موجب باطل شدن روزه دیگران نشو تا اینجوری گناه اون رو به گردن تو ننویسند.
خواهر خوبم ماه رمضان یک ماهه، قبول دارم هوا گرمه اما گرم تر و داغتر از جهنم که نیست. پس به حرمت این ماه سی روز حجابت رو رعایت کن.
منبع:معبرسایبری فندرسک
ابولحسن خرقانی میگوید:جواب دو نفر مرا سخت تکان داد…!
اول؛ مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!
او گفت: ای شیخ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد!دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان در جادهاى گل آلود میرفت.
به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی!
گفت : من بلغزم باکی نیست…
بهوش باش تو نلغزی شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
بیانات رهبر انقلاب درباره ممنوعیت اهانت به زوجات پیامبر(ص)
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار دست اندرکاران همایش صدف کوثر -تکریم حضرت خدیجه فرمودهاند:«تعریض به سایر زوجات مطهرات پیغمبر نبایستی باشد. بالاخره زوجات پیغمبر محترمند؛ هر کسی به اینها اهانت کند - هر کدامشان باشد- به پیغمبر اهانت کرده؛ این را من قاطعا عرض میکنم… امیرالمومنین با جناب عایشه آن رفتار را کرد… با زنی که به جنگ او آمده این جور با احترام رفتار کرد. به خاطر اینکه همسر پیغمبر بود و الا امیرالمؤمنین که از کسی ملاحظه ندارد. بنابراین حتما تعریضبایستی وجود نداشته باشد.»
دفاع تمام قد بیبیسی از رقاصیهای اخیر دانشگاه سیستان و
بلوچستان
بنگاه خبرپراکنی بی بی سی وابسته به سازمانهای جاسوسی این روزها و پس از واکنش گسترده مردم و مسئولین استان سیستان و بلوچستان به سلسله اقدامات ضد فرهنگی در دانشگاه سیستان و بلوچستان به دفاع تمام قد از رقاصی در این دانشگاه روی آورده است.
بنا بر این گزارش، این اقدام سایت بی بی سی نشان از عمق ارتباط استراتژیک لایه های پنهان دانشگاه سیستان و بلوچستان که به دنبال ترویج ابتذال و بی بند و باری در این دانشگاه هستند با عناصر شناسنامه دار و ضد انقلاب دارد.
رقاصی در دانشگاه سیستان و بلوچستان آنقدر برای بنگاه خبر پراکنی بی بی سی اهمیت داشت که دست اندرکاران این شبکه به صورت ویژه و در برنامه 60 دقیقه به این موضوع پرداخت، این شبکه گزارشی برای عادی جلوه دادن این اقدام سخیف گزارشی مبسوط روی آنتن زنده خود پخش کرد.
بی بی سی برای پروژه عادی سازی رقص در دانشگاه سیستان و بلوچستان تنها به این موضوع بسنده نکرد و با دعوت از یک روانشناس سعی کرد در کنار بررسی اثرات مثبت رقاصی، این اقدام ضد فرهنگی را به نبود سیما و امکانات تفریحی در شهر زاهدان ربط دهند!
اینکه بنگاه خبرساز و جاسوس پرور دستگاه های امنیتی انگلیس، اینگونه از اقدامات ضد روح دانشجویی حمایت می کند جای بسی تامل دارد که مسئولین دانشگاه به احوالات و رفتار اطرافیان قدری دقیق شوند و ببینند چه تغییری در آنها ایجاد شده است که دشمنان ملت حامی آنان شده اند.
بنا به آنچه از سیر و راه حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب مشهود است این است که این تعریف و حمایت دشمن از آنان نشانه ای از انحراف از مسیر حق است.
حضرت امام(ره) در این خصوص چنین فرموده اند: «هر وقت دشمنان از شما تعریف کردند بدانید راه شما باطل است و هرگاه علیه شما صحبت کردند مشخص می شود که راه صحیح است.»
آیت الله خامنه ای مدظله العالی نیز در این خصوص فرمودند: وقتی میبینید دشمن برای شما کف میزند باید بفهمید که به دروازه خود گل زدهاید و تنها دشمن را راضی کردهاید.
شیطنت بی بی سی در دفاع تمام قد از سلسله ماجرا های ضد فرهنگی و سیاسی در دانشگاه سیستان و بلوچستان در حالی انجام می گیرد که بسیاری از مردم و مسئولین شهر زاهدان در روزهای اخیر به این اقدامات تاسف بار واکنش نشان داده اند.
در کنار نقش پررنگ بی بی سی در حمایت و دفاع از ماجرای رقاصی های سلسله ای در دانشگاه سیستان و بلوچستان و ریل گذاری برای حضور فتنه گران در این دانشگاه، نمی توان از مدیریت ناکارآمد مسئولین دانشگاه و مشاورین حامی این اقدامات که فضا را برای تحرکات جریان خزنده دانشگاه سیستان و بلوچستان باز کرده اند، گذشت.
جریانی که با تمام قوا و با سوء استفاده از برنامه های علمی و فرهنگی به دنبال اسلام زدایی در محیط علمی استان است.
مرور حوادث اخیر در دانشگاه نشان می دهد که مماشات مسئولین ارشد دانشگاه و گاهی همراهی آنها باعث گسترش دامنه گستاخی ها و افزایش تحرکات جریان انحرافی دانشگاه شده است، جریانی که به بهانه های مختلف به دنبال دور کردن اخلاق و ترویج ابتذال در این دانشگاه است.
صاحبنظران بر این باورند که اگر مسئولین ارشد دانشگاه در برابر خواست یک تشکل افراطی که از قضا زیر چتر حمایت لابی های سیاسی خارج از دانشگاه و برخی از اساتید داخل قرار دارد در برابر دعوت یکی از عناصر فتنه گر و حتی نصب تصاویر یکی از سران فتنه در برد دانشگاه مقاومت می کرد امروز جریانات نامرئی دانشگاه به خود اجازه نمی دادند که به بهانه جشنواره های علمی و فرهنگی دانشگاه را محل رقاصی کنند.
علی ای حال نتیجه حضور مسئولین ارشد دانشگاه در کنار عناصر فتنه گر و گرفتن عکس های یادگاری می شود دهن کجی عده ای به ارزش های انقلاب و اسلام!
آگاهان دانشگاه بر این موضوع واقفند که اگر مسئولین دانشگاه به همین منوال میدان را برای جریان فتنه گر دانشگاه باز کنند باید در آینده انتظار ساختار شکنی های بیشتر را از این طیف شناسنامه دار داشت.
آنها بر این باورند که حمایت بی بی سی از ترویج ابتذال در دانشگاه جای تعجب ندارد؛ زیرا سلسله تحرکات دانشگاه سیستان و بلوچستان توسط یک جریان سیاسی نزدیک به فتنه و از خارج از دانشگاه مدیریت می شود جریانی که در سال 88 کشور را به لبه پرتگاه کشید اکنون به دنبال انحراف در دانشگاه سیستان و بلوچستان است.
منبع:خبرگزاری دانشجو
اخبار مرتبط:سایت خبری بچه های مسجد
توجه !
کاربر گرامی، جهت ارسال یا پیگیری مشاوره باید وارد سایت شوید.در صورتی که عضو نیستید اینجا کلیک کنید.برای راحتی کاربران پاسخ مشاوره علاو بر ارسال به ایمیل در صندوق پیام کاربران در راسخون هم ارسال میشود.و با مراجعه به قسمت پروفایل خود قادر به دیدن مشاوره خواهید بود. باتشکر.
به مناسبت ماه مبارک رمضان سایت راسخون، به ارائه مشاوره رایگان تغذیه اقدام نموده است والبته مشاوره در زمینه های دیگر نیز ارائه می دهد.جهت استفاده از امکانات این سایت به این لینک مراجعه فرمایید.
آیتالله میرباقری:
استمرار در خواندن دعای سحر افقهای جدیدی به روی انسان باز میکند/سی شب ماه رمضان سحرها بلند شوید و ابوحمزه بخوانید.
اگر کسی سی شب ابوحمزه خواند و سر این سفره نشست، کم کم فضاهای جدیدی به رویش باز میشود، کم کم با عوالم دیگری رفیق میشود، میفهمد چه نیازهایی وجود دارد و چه وسعتی در این عالم است و چه سیرهایی برای انسان میتواند وجود داشته باشد.
میفهمد چه خطراتی او را تهدید میکند و چه عیوبی در او هست که از آنها غافل بوده است.
موانع انسان، عیوب انسان، رحمتهای خدا، وسعت عوالم، وسع اضطرارها و مسیر طولانی پیش روی ما، در دعاهای سحر ماه رمضان (مثل دعای ابوحمزه) وجود دارد.رسیدن به ماه رمضان فرصت مجددی است از سوی خداوند متعال تا دوباره زنده باشیم و آن را درک کنیم و باید سپاسگزار این نعمت باشیم و بهترین روش شکر، صرف کردن همه این زمان برای خداوند است.
علت این است که صرف کردن این زمان برای خدا به معنی صرف نکردن آن برای غیر خداوند است و این کفران نعمت است در واقع شاکرین کسانی هستند که داد و ستدشان با خداوند است و در بازار دنیا با غیر خدا کاری ندارند و نه از غیر خدا چیزی میگیرند و نه چیزی را پس میدهند.
منبع:خبرگزاری فارس
فرازی از دعای روز سوم ماه مبارک رمضان
الهی مرا از غافلان قرار مده…
رمضان فرصتی برای خانه تکانی دل از سیاهی ها
تاکی غفلت از خود……
رمضان ماه گفتگوی عاشقانه عبد و معبود
سخن گفتن معبود:شهر الرمضان الذی انزل فیه القرآن
سخن گفتن عبد:إِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ
جالبه بدونیم این دو تا آیه جزء آیات تشریع روزه تو ماه مبارک رمضان هستند در سوره بقره.
آگاه باشید که درهاى آسمان از شب اول این ماه باز مى شوند؛
آگاه باشید که دعا در این ماه مورد قبول (حضرت حق) قرار مى گیرد».
رمز ترک گناه
.
.
.
رمزی نمیخواهد کافیست بدانی:۩ألَم یَعلَم بِأنّ اللّه یَرى۩
گناه اصلی که ظهور را به تأخیر میاندازد، «ناتوانی مدعیان ولایتمداری در زندگی دستهجمعی» است.ما در «صابروا و رابطوا» گیر کردهایم! رشد معنوی ما در ارتباطگیری و تحمل کسانی است که با ما جور نیستند. ابراز ولایتمداری تکی «مانع ظهور» را برطرف نمیکند، باید «عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ» باشد.تشکیلاتی مثل «بسیج» که بنا بوده ما را در این جهت رشد بدهد، هنوز راهش را پیدا نکرده.باید برای رشد جنبههای «تشکیلاتی»مان فکری کنیم.
اعتکاف یعنی: زمان میخواهد تا انسان برخی از معانی را درک کند. سه روز یعنی زمان متراکم. همانطور که برنامههای روزانه و مستمر یعنی زمان مداوم. اینها هر کدام به نوعی اثر دارند. هم لازم است انسان کارهای خوبش را در زمان مداوم انجام دهد تا اثربخش باشد. و هم لازم است گاهی زمان متراکم صرف بهبود حال خویش کند تا موثر واقع شود. برای مداوای برخی از بیماریهای جسمی هم همین کار را انجام میدهند. گاهی برنامۀ دارویی مداوم و گاهی که کار سخت شده باشد برنامۀ دارویی متراکم.
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان
نوزده فروردین؛ روز مبارک شرف الشمس
پیامبر اکرم (ص) هم میفرمایند: «هر کس یکی ازعقیقهای سرخ و زرد و سفید را در دست داشته باشد جز خیر و نیکی و فراخی روزی و سلامتی از جمیع بلاها نمیبیند و از شر پادشاه ظالم و از هر چه آدمی از آن میترسد و حذر میکند امان مییابد.»
شرف یکی از اصطلاحات نجومی است. برخی از کسانی که در دانش نجوم فعالیت دارند، از قرار گرفتن ستاره ها در برخی از برج های فلکی، استفاده سعادت و نحوست کرده اند و برای آن اعتباراتی وضع کرده اند؛ مانند شرف و هبوط.
مثلا قرار گرفتن هر ستاره را در برج و درجه ای که شرف آن باشد، دارای نوعی از تأثیر دانسته و قرار گرفتن آن در درجه ای دیگر که هبوط آن باشد، را دارای تأثیر دیگری می دانند. پس بر اساس تجربه و یا توهم و یا کهانت و… گفتهاند: شرف آفتاب هنگامى است که در درجه 19 حمل (فروردین) باشد و شرف قمر آن گاه است که در درجه سوم برج ثور باشد و شرف زحل آن وقت است که در درجه 21 میزان است.
ذکر شرف الشمس باید در روز 19 فروردین پشت عقیق زرد حکاکی شود که شرایط خاصی دارد.در این حرز 5 اسم اعظم خداوند به شیوه مخصوصی نوشته میشود که حکاکی آن کار هر کسی نیست. میگویند نویسنده این اسامی باید فرد آگاه و پاکی باشد و بتواند قوانین نوشتن این حرز را رعایت کند. در نوشتن شرف الشمس، هیچ خطی نباید دوبار کشیده شود، سوراخهای ستاره و میم وها و واو نباید بسته باشد، خطوط ابتدا و انتهای ستاره نباید یگدیگر را قطع کنند، اندازه الفها یکسان باشد، واو آخر روی تمام نقش کشیده شود و اگر متن، روی کاغذ نوشته میشود، به جای جوهر از گلاب و زعفران استفاده شود.
شرف الشمس شروطی دارد. اینکه در ساعات مشخصی از روز نوزدهم برج حمل نوشته شود و به نام کسی باشد که قرار است از آن دائما استفاده کند. به همین دلیل است که بین شرف الشمسهایی که در بازار فروخته میشوند نمونه غیر اصل زیاد است. چون اطلاعی از زمان حکاکی آنها، جنس سنگ و نویسنده خطوط آن در دست نیست و مهمتر از همه، سنگ به نام استفاده کننده آن حکاکی نشده است. سنگهای شرف الشمس در صورت نیاز، در سالهای بعد درست در روز 19فروردین ماه بازنویسی میشوند اما خیلیها معتقدند اگر سنگ به درستی حکاکی شده باشد نیازی به بازنویسی ندارد.
بر اساس آنچه در کتب قدیمی مثل «السحاب اللئالی» تالیف سید عبدالله بوشهری آمده، شرف الشمس از علوم غریبه است و در دفع فقر و بیماریها و حفظ صاحب آن از گزند جانوران و ایمنی از بلایا و کسب عزت و بزرگی تاثیر دارد.
اما به جز این، سنگ عقیق هم خواصی دارد که در روایت دینی همراه داشتن آن توصیه شده است. این سنگ باعث ایمنی در سفر، افزایش روزی، خیر و نیکی، آسانی و استجابت دعا است و شر و بدی را از فرد دور میکند. از امام موسی کاظم (ع) هم در حدیثی نقل شده است که انگشتر زرد در دست کنید که موجب آسانی است و در آن هیچ دشواری نباشد.
منبع:برگرفته از سایت راسخون.
به نام او.
میخواهم ساده و بیهیچ حاشیه و….کمی بنویسم از حرف دل جوانان….کمی بنویسم از حرف جوان با مسئولین….هرچند که میدانیم بسیاری از مسئولین جوانی گذشته خود را فراموش کرده اند و بعید است که الان خود را جای جوان امروز بگذارند با دغدغه های یک جوان ولی خب ….
با سلام مدیریت محترم….
عرض تبریک به مناسبت آغاز سالی نو.
قبلا از اینکه به دور از قواعد نامه نگاری و به دور از رسمی نگاشتن می نویسم از شما پوزش می طلبم.
راستش را بخواهید توصیه ای داشتم برایتان هرچند که امروز آنقدر سرتان شلوغ است که در گیرودار این شلوغی حوصله برای شنیدن حرفهای ما را ندارید اما گفتم شاید خدارا چه دیدی و نگاه شما به این سطور ناقابل بنده افتاد. ای مسئول عزیز!نمیدانم جوانی خودتان را یاد دارید که آروزی یک شغل مناسب را داشتید و پله پله آمدید و با زحمت به اینجا رسیدید و اکنون گذشته را فراموش نموده اید که امروز نیز جوانی در کنار شماست که گذشته های شما را می گذراند با توانایی ها و لیاقت ها و پشت کار فراوان اما متاسفانه به فراموشی سپرده شده است. کاش شما مسئول عزیز به جای قاب عکس بزرگی که از امام خمینی(ره) پشت سر خود نصب نموده اید گوشه ای از بیانات ایشان را قرار می دادید که چه توصیه هایی به شما به عنوان مسئول و به عنوان شخصی که در هر جایگاهی هستید که قرار است به امورات رسیدگی کنید دارد.
حرفم رو با سخنی از حضرت امام خمینی (ره ) تمام میکنم که مسئولین را به حاضر دانستن خداوند در همه حال توصیه می کنند:
«شما هم ان شاء اللَّه خدمتگزار همه هستید و همه ما خدمتگزار ملت هستیم. و خدا را در همه امور، شما حاضر بدانید، مهم آن معناست، ما از اینجا خواهیم رفت، هیچ شکى نیست، من زودتر و شما هم بعداً مى آیید، این مسئله اى نیست، بلااشکال است مسأله. باید فکر این را بکنیم که حالا که رفتیم، آنجا از ما پرسیدند که شمایى که رئیس جمهور بودید براى مردم چه کردید؟ شمایى که نخست وزیر بودید چه کردید؟ شمایى که وزیر بودید چه کردید؟ شمایى که وکیل بودید چه کردید؟ ملت را ازشان مى پرسند که شما براى اسلام چه کردید؟ عمده این است که ما آنجا آبرو داشته باشیم. اگر آن مطلب را درست بکنیم، هم اینجا درست مى شود و هم آنجا درست مى شود. و اگر خداى نخواسته، بخواهیم یک تخلفى بکنیم، نه اینجا خیرش را مى بینیم، نه آنجا خیرش را مى بینیم.»
ما را رها کنید در این رنج بی حساببا قلب پاره پاره و با سینه ای کباب
عمری گذشت در غم هجران روی دوست مرغم درون آتش و ماهی برون آب
هر چه فراگرفتم و هر چه ورق زدم چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب
هان ای عزیز ، فصل جوانی بهوش باش در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب
این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب
ما عیب و نقص خویش و کمال و جمال غیر پنهان نموده ایم چو پیری پس از خضاب
شعر از :امام خمینی (ره)
لازم بذکر است که چون کوثر بلاگ متعلق به حوزه های علمیه خواهران است روی سخن با مسئولین این مرکز می باشد.
«رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید». این جملهی حضرت آیتالله خامنهای به عنوان مهمترین و بهیادماندنیترین جملهی رهبر انقلاب اسلامی در سال ۹۴ از نگاه مردم انتخاب شد. دومین جملهی منتخب، هشدار رهبر انقلاب از بهکاربردن تعبیر «تندرو-میانهرو» توسط برخی از افراد است؛ همچنین واکنش رهبر انقلاب نسبت به «پروژهی نفوذ دشمن» نیز به عنوان جمله سوم انتخاب شده است.
این سومین سال متوالی است که پاسخ رهبر انقلاب به تهدیدات نظامی رژیم صهیونیستی از سوی مردم به عنوان مهمترین جمله بیانات ایشان در سال انتخاب میشود. از نگاه مخاطبان در سال ۹۳ جملهی «ملت، عاشق مبارزهى با صهیونیستهاست» و سال ۹۲ نیز جمله «اگر غلطی از آنها [رژیم صهیونیستی] سر بزند، جمهوری اسلامی «تلآویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد» مهمترین جملات سال بودند.
با نام حضرت عشق…
لحظه لحظه و ثانیه ثانیه به دقایق اخرین نزدیک می شویم.دقایق اخرین سال.اما دلم من هر لحظه که جلوتر می رود،تنگ تر می شود،گاهی هم بغض گلو را می فشارد از اینکه این سال هم گذشت و یوسف زهرا،لیلای مجنون نیامد……نمیدانم دلم را مقصر بدانم که ناپاک بوده یا چشمم یا زبانم را؟!نمی دانم!!!!اما فقط همین را میدانم دل چه با گناه و چه بی گناه دیگر طاقت این دوریت را ندارد…لیلای من زودتر از پرده ی غیبت برون آ.
اللهم عجل فی فرج حضرت عشق.
آبرو می رود ای ابر خطا پوش ببار که به دیوانِ عمل، نامه سیاه آمده ایم
خدا رحمت کند مرحوم رسول ترک( رسول دادخواه خیابانی) را ! از کسانی بود که با وجودی که سابقه خوبی نداشت و در جوانی اهل دین نبود، ولی به برکت دستگیری امام حسین علیه السلام زیرو رو شد و از او گوهری (بس گرانبها ) ساخته شد.می گویند ایشان هر سال عید نوروز که همه مشغول شادی و سرگرمی های عید بودند، به کربلا مشرف می شد و سال را در کنار اربابش اباعبدلله علیه السلام تحویل می کرد. یک وقت یکی از دوستانش از او پرسید: حاجی چرا مقید شده ای عید ها به کربلا بیایی؟ چرا تاسوعا و عاشورا یا اربعین نمی آیی؟ رسول اشک ریخت و با دلی شکسته گفت: من در طول سال رویم سیاه می شود. به این امید آخر هر سال می آیم خدمت مولایم تا با دستگیری و شفاعتش همه ی رو سیاهی های سال پاک شود و رو سفید برگردم.
[ مسعود عالی ، صراط و شفاعت ، ص 221و 222]
بسم رب الشهداء مدافع حرم…
می نویسم فقط برای دلم
خواستم بنویسم از تبریک عید نوروز و سال جدید….اما! دلم ندایی داد و دیگر انگشتانم توان تبریک نداشت.
خواستم از سفره ی عید بنویسم و….اما یادم آمد از همسرانی که دیگر همسرانی در سر سفره ندارند،سفره هایی که هر چه سین هم بگذاری باز جای خالی یک نفر را نمی شود با آنها پر کرد، جای خالی بابا، بابا سین ندارد، اما تمام هفت سین بابا است و امان از سفره ی بی بابای شهدای مدافعان حرم.
فقط می توانم این کلیپها را تقدیم کنم…..
شمشمیر علی(ع) بین در و دیوار کجا بود؟!
اگر زهرا(سلام الله علیها) نبود هدف خلقت گم می شد:
ما در مباحث قرب فرایض و نوافل بین اینکه خداوند نزول اجلال کند یا انسان عروج کند تفکیک قائل میشویم، این سخن که رضایت حضرت زهرا(س) رضایت خداست، نشان از فنای حضرت زهرا(س) در ذات وجود ایشان است، اگر این فنا را نپذیریم، این روایت دچار خلل معنایی میشود، چرا که قرار است خداوند محور باشد، نکته بعدی عبارت معروفی است که در برخی کتب روایی آمده است که در یک حدیث قدسی خداوند متعال به نبی اکرم(ص) فرمود: «یا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما»؛ ای پیامبر! اگر تو نبودی من عالم را نمیآفریدم و اگر ذات مقدس امیر(ع) نبود، تو را هم نمیآفریدم و اگر وجود نورانی حضرت زهرا(س) نبود من شماها هم را نمیآفریدم.
درباره این حدیث شریف باید این نکته را متذکر شد که تحت هیچ عنوانی هیچ وجودی برتر از نبی اکرم(ص) نیست، این حدیث شریف نمیخواهد بر فضیلت و تقدم حضرت زهرا(س) دلالت کند، بلکه ضرورت وجود حضرت زهرا(س) و ناقص بودن پیامبر(ص) در صورت نبود وجود حضرت زهرا(س) دلالت میکند، در حقیقت اگر حضرت زهرا(س) منشأ تحقق 12 نور مبارک نبودند، امروز انحرافی از این دست در تاریخ بشری رخ میداد و هدف خلقت گم میشد.
امروز ما در کره زمین شاهد وجود حجت الهی هستیم و این وجود به برکت نور مبارک حضرت زهرا(س) است، حتماً باید به این صورت روایات معنا شود و شبیه همین سخن پیامبر(ص) که میگوید: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»، اینکه حضرت(ص) وجود خود را وابسته به امام حسین(ع) میکند، به این خاطر است که قیام امام حسین(ع) ادامه دهنده خط اصیل و روشن اسلام است.
حجت الاسلام دکتر احمد غفاری
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ درخانه اگر کس است، یک حرف بس است.
بارها گفتهام و بار دگر میگویم: «کسی که بداند هرکه خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد؛ میداند چه باید بکند و چه باید نکند؛ میداند که آنچه را که میداند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمیداند، باید احتیاط کند».
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
الأقل محمد تقی البهجة
منبع:http://bahjat.ir
تمام همّ و غمّ دنیا در نزد ما تا اولِ الله اکبر نماز است!
یکی از شاگردان آیت الله قاضی طباطبایی رحمه الله علیه می فرمود: « ایشان فرزندی داشتند که خیلی مورد علاقه شان بود و با حادثه برق گرفتگی از دنیا رفت. در آن روزهای غم انگیز به خدمتشان شرف یاب شدم تا عرض تسلیتی کرده باشم. اولاً فرمودند: آن بچه تا الان نزد من بود شما که آمدید او رفت. و سپس در خلال عرض تسلیت فرمودند: تمام همّ و غمّ دنیا در نزد ما تا اول الله اکبر نماز است.»
[ منبع : کتاب عطش شرح حال سید علی قاضی طباطبایی]
دنیا گلستان می شود !
قال رسول الله صلی الله عليه و آله : لا تُظْهِرِ الشَّمَاتَةَ لأَخِيكَ فَيَرْحَمَهُ اللَّهُ وَيَبْتَلِيكَ ( امالی ، صفحه 297 )
شماته یعنی خوشحالی کردن . یعنی از مشکلی که برای برادرت پیش می آید ، اظهار خرسندی مکن! گاهی ممکن است در دلت خوشحال بشوی که یک رقیبی یا یک مخالفی دچار مشکلی شد ، این دست خود انسان نیست ، در دلِ انسان یک حالتی بوجود بیاید ، اختیاری نیست ، اما اظهار کردنِ آن اختیاری است. … برادر مومنت یک گرفتاری پیدا کرده ، یا مشکل مالی یا مشکل آبروئی ، یا تنزل مقام یا … خوشحالی نکن ! چرا ؟ فَيَرْحَمَهُ اللَّهُ وَيَبْتَلِيكَ ، شما که اظهار خوشحالی کردی ، خدا به او ترحم می کند و تورا مبتلا می سازد. … اظهار خوشحالی شما جفا در حق اوست . هرکسی که مورد جفای مردم قرار بگیرد، خدا به او رحم می کند. این یک قاعده کلی است. اما چرا تورا مبتلا می سازد؟ چون به او ظلم کردی و ظلم یک عاقبتی دارد که خدا بخاطر آن تورا مبتلا کرده است. اینها موجب استحکام پیوند های اخلاقیِ افراد در جامعه است. اگر من و شما که مدعیِ اسلامیت هستیم ، این ارزش های اخلاقی که در اسلام وارد شده است را رعایت کنیم ، دنیا گلستان می شود.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج مورخ 28/11/93 ]
این روزها خبرهای داغ زیاد شنیده ایم،خبرهایی که داغانمان کردند،خبرمدافع حرم جوانی که آرزوی دیدن فرزند چهل روزه اش را با خود به سرای دیگر برد،خبر جوان دیگری که همسرش می گوید: خیلی سعی میکنم نبودنش را تحمل کنم و به روی خود نیاورم اما!….سعی می کند نگذارد بغضش بشکند و اشکش جاری شود اما…..و ادامه می دهد اما گاهی وقتها دلم خیلی دلتنگش می شود……
ما
نگاه
و دیگر هیچ….
او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم!
چه مصائبی بر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف که مالک همه کره زمین است و تمام امور به دست او انجام میگردد، وارد میشود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم! کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل نمودهاند، از آن حضرت شنیدهاند که فرموده است: « برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید». خدا میداند تعداد این دعاها باید چقدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید. قطعاً اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند و به همّ و ناراحتی اهلبیت علیهمالسلام مهموم، و به سرور آنان مستبشر باشند، مُبْصَراتی خواهند داشت و قطعاً مثل ما چشم بسته نیستند.
باید دعا را با شرایط آن کرد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعاست، چنانکه فرمودهاند: «دُعآءُ التائِبِ مُسْتَجابٌ؛ دعای شخصی که توبه کند، اجابت میگردد». نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم و کارهایمان برای تبعید (دورکردن) و تأجیل (بهتأخیر انداختن) فرج آن حضرت باشد!
منبع:http://bahjat.ir
ای کاش چون پروانه در شمع جمال او میسوختیم!
ای کاش که ما از خواب برخیزیم و در اوّل منزل که یقظه ( و بیداری ) است وارد شویم؛ وای کاش که او - جلّ و علا - با عنایات خفیه خود از ما دستگیری فرماید و به خود و جمال جمیلش رهنمود فرماید؛ وای کاش که این اسب سرکش چموش نفس، آرام شود و از کرسی انکار فرود آید؛ و ای کاش این محموله سنگین را زمین میگذاشتیم و سبک بارتر رو به سوی او میکردیم؛ وای کاش که چون پروانه در شمع جمال او میسوختیم و دم در نمیآوردیم؛ وای کاش که یک گام به قدم فطرت بر میداشتیم و این قدر پای به فرق فطرت نمیگذاشتیم وای کاشهای بسیار دیگر که من در پیری و در آستان مرگ از آنها یاد میکنم و دسترسی به جایی ندارم. و توای فرزندم، از جوانی خود استفاده کن و با یاد او - جلّ و علا - و محبّت به او و رجوع به فطرت الله بزیست و عمر را بگذران.
[ صحیفه امام خمینی ، جلد 16 ، صفحات 207 تا 226 ]
گمان نشود چون زن است تنها الگوی زنان است و مردان نمی توانند از او الگوبرداری کنند.چون حضرت در انسانیت با همه انسانها مشترک است پس می تواند الگوی همگان باشد چه مرد و چه زن. اگر حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها الگویی برای زنان بود دیگر چه جای این کلام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود که فرموده باشند:
عَنِ الشَّیْخِ الْمُوَثَّقِ أَبِی عُمَرَ الْعَامِرِیِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ… وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة. در توقیعی و نامه ای که از سوی امام عصر علیه السلام به واسطه یکی از نواب خاص حضرت در زمان غیبت صغری صادر شد آمده بود: دختر رسول خدا برای من الگویی نیکوست.
بنابراین دختر رسول خدا برای همگان الگوست. یکی از علمای معاصر در این باره می نویسد: «ایشان نه تنها الگویی برای زنان بلکه الگویی برای مردان نیز می باشد و چه بسا که در مرحله اول الگویی برای مردان و در مرحله دوم الگویی برای زنان باشد. دلیل آن این است که خداوند نور واحدی بیافرید و سپس آن را سه قسمت کرد، قسمت اول نور پیامبر مکرم اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و قسمت دوم نور مولای متقیان علی علیه السلام و ائمه هدی از فرزندانش و قسمت سوم نور فاطمه زهرا علیها السلام بود که خداوند آسمانها و زمین را با آن خلق کرد… پس نمی توان آن حضرت را فقط الگویی برای بانوان به شمار آورد زیرا ایشان بخشی از نور الهی می باشد و زن و مرد باید به طور مساوی از خلق و خو و سیره آن حضرت الگو برداری کنند.»
از آنچه گذشت روشن شد که الگوپذیری از اول بانوی هستی، بخشی مختص به بانوان مؤمن است و بخشی برای عموم انسانهای خداجو است چه مرد و چه زن. در هر یک از این دو بخش نیز برخی رفتار فردی است و برخی رفتار اجتماعی است. در قسم اول به ما می آموزند که چگونه یک انسان کامل باشیم و در قسم دوم در جامعه چگونه حضور داشته باشیم و وظایف ما نسبت به جامعه چیست؟
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: ای ابا الحسن من از پروردگار خود حیاء می کنم چیزی را از تو درخواست نمایم که تو بر آن توان و قدرت نداری. زنان دنیای معاصر باید از اینگونه جلوه های ایثار درس زندگی بگیرند و با ساده زیستی و مراقبت از خویشتن و دوری از آرزوی های زودگذر زندگی زناشویی را رنگی جاودانه زنند
منبع:تبیان
من حقیقتاً، نه به عنوان تعارف، نه به عنوان یک حرفِ هزاران بار تکرار شده، واقعاً قاصرم؛ زبان قاصر است، دل قاصر است، ذهن قاصر است که بخواهد از این مقام بلند تعریف و تجلیل کند؛ این موجود انسانی، این دختر جوان، اینهمه فضیلت، اینهمه درخشندگی، اینهمه کبریا و عظمت؛ که کسی مثل پیغمبر وقتی فاطمهی زهرا بر او وارد میشد، «قام الیها» ؛ نه فقط بلند میشد، بلکه بلند میشد و به سمت او میرفت. یک وقت یکی وارد اتاق میشود، شما به احترامش بلند میشوید؛ یک وقت کسی وارد اتاق میشود، شما با اشتیاق به طرفش میروید. اینها مگر شوخی است؟ این بحثِ پدر - فرزندی نیست. پیغمبر خدا اینجور از فاطمهی زهرا تجلیل میکند؛ رضای او را رضای خود، رضای خود را رضای خدا؛ سخط او را سخط خود، سخط خود را سخط خدا اعلام میکند؛ اینها مقامات فاطمهی زهرا است. آن زندگی با امیرالمؤمنین، آن تربیت آن فرزندان. خب، مگر میشود دربارهی این بزرگوار، امثال ما حرف بزنیم؟
با همهی اینها، این بزرگوار الگوست؛ نکته این است. ائمهی ما (علیهمالسّلام) که بدون تردید رتبه و مقامشان از ملک و فرشتگان مقرب خدا بالاتر است، جوری زندگی نکردند، جوری حرف نزدند، جوری مشی نکردند که از دسترس ما خارج باشند؛ نه. به فرمودهی مرحوم علامهی طباطبائی، مِثل آن کسی است که روی قلهی کوه ایستاده است، به مردم میگوید بیائید اینجا؛ به سمت خود، به سمت قله، به سمت اوج فرا میخواند. اینجوری نیست که اینها مثل برجستگان دروغین دنیای مادی و دارای معنویتهای قلابی، بروند توی برج عاج و اتاق شیشهای بنشینند، کسی به اینها دسترسی نداشته باشد؛ نه، میگویند بیائید، بیائید. راه همین است؛ ما باید دنبال ائمه راه بیفتیم؛ زندگی آنها الگوی ماست. بله، «الا و انّکم لا تقدرون علی ذلک» ؛ (۵) ما مثل آنها نمیتوانیم حرکت کنیم؛ ما لیاقت این را نداریم، طاقت این را نداریم؛ اما میتوانیم آن راهی را که آنها رفتند، مسیر زندگیمان قرار بدهیم؛ این را جهت قرار بدهیم، در این جهت حرکت کنیم.
منبع:بیانات در دیدار جمعی از مداحان سراسر کشور.۱۳۹۱/۰۲/۲۳
یکی از مهمترین گرهها در «خانواده» است؛ بروید ببینید در خانوادهها چه خبر است؛ خود شماها میدانید و میبینید. ببینید چه چیزی این نابسامانیها را به وجود میآورد؛ ریشههای آن را پیدا کنید و طرحهای بلندمدت بریزید، برای اینکه آن نابسامانیها برطرف بشود.
مسألهی مادری، مسألهی همسری، مسألهی خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همهی طرحهایی که ما داریم، بایستی «خانواده» مبنا باشد. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشتهی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلاً محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکهی زنبور عسل تشبیه کنیم.
کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچهها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خامتری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّی نه نوازش مادر - باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را میکند که مادر برای یک بچهی کوچک آن کار را میکند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و این عواطفِ محتاج وجود یک محور اصلی در خانه - که آن، خانم و کدبانوی خانه است - نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود.
شما کار هم دارید، بیرون هم هستید، جراحیتان را هم میکنید، مریضتان را هم میبینید، فلان کار علمی را هم میکنید، فلان طرح را هم مینویسید، فلان درس را هم در دانشگاه میدهید - همهی اینها به جای خود محفوظ - اما بایستی سهم «خانه» را هم در نظر داشته باشید. البته سهم خانه، مثل همهی چیزهای دیگر، میتواند کمیتش فدای کیفیتش بشود؛ یعنی از کمیت کاستن. حضور بیستوچهارساعتهی زن در خانه، یک معنا دارد؛ ولی وقتی از آن بیستوچهار ساعت کم کردید، اما کیفیتش را بالا بردید، آن وقت یک معنای دیگری خواهد داشت. اگر دیدید آن کارتان به این قضیه ضربه میزند، باید برایش فکری بکنید. این، مهم و اساسی است؛ مگر در موارد اضطراری. در همهی چیزها ضرورتی وجود دارد که خارج از حد قاعده است. من قاعده را دارم میگویم؛ به استثناها کاری ندارم.
منبع: برگرفته ازبیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان
در معارف اسلامی و دستورات اسلامی، پیشروی و سرعت در عمل در کار خیر توصیه شده، فرمودهاند: فَاستَبِقُوا الخَیرات؛ یعنی همیشه در کار خیر پیشرو باشید. ما خواستیم که در این کار خیر و کار بزرگ -مسئلهی انتخابات که هم وظیفهی ما است هم حقّ ما است- شرکت کنیم؛ در اوّلین ساعات ممکن.
انتخابات حائز اهمّیّت است، همیشه؛ در بعضی از مقاطع اهمّیّت بیشتری دارد. توصیهی من به مردم عزیزمان این است که اوّلاً همانطور که قبلاً عرض کردیم، همه شرکت کنند در انتخابات؛ همه، هر کسی که ایران را دوست دارد، هر کسی که جمهوری اسلامی را دوست دارد، هر کسی که شکوه و عزّت و عظمت ملّی را دوست دارد، در این انتخابات شرکت کند.
ثانیاً توصیه میکنم به همهی مردم عزیزمان که سعی کنند استباق کنند یعنی سرعت بهخرج بدهند در انجام این وظیفه و احقاق این حق. این کار، این سرعت گرفتن در اینجا، شتابآلودگی نیست، شتابزدگی نیست؛ این پیشروی در کار خیر است؛ نگذارند برای ساعات آخر؛ اوّلاً به همین دلیل که گفتیم، هر چه زودتر انسان در کار خیر وارد بشود بهتر است، ثانیاً ممکن است خدای نکرده یک حادثهای پیش بیاید برای انسان، انسان از یک ساعت بعد که خبر ندارد! حالا که سالمیم، حالا که تواناییم، حالا که اشتغال مهمّی سرِ راهمان نیست که ما را باز بدارد از کار، همین حالا بیاییم وارد بشویم و کارمان را انجام بدهیم. بعضیها میگذارند آخر کار، یک وقت هم مانعی پیش میآید. چرا انسان این احتمال را ندیده بگیرد که مانعی ممکن است پیش بیاید؟ این هم توصیهی دوّم ما است.
توصیهی سوّم هم این است که واقعاً مردم قصد نیّت خیر بکنند، قصد خدایی بکنند؛ به قصد ایجاد اعتبار فزاینده برای کشور و استقلال کامل کشور در این کار بزرگ شرکت کنند که نتایجش هم همین هست؛ به عزّت ملّی، به استقلال ملّی پاسخ بدهند؛ یعنی این یک پاسخی به این نیاز بزرگ است. ما دشمنانی داریم و چشم طمع دوختهاند، بایستی این انتخاب ما جوری باشد که دشمنمان را مأیوس کند، ناامید کند؛ دقّت کنند، با بصیرت، با چشم باز رأی بدهند؛ انشاءالله خدای متعال هم به آنها اجر خواهد داد. این از جملهی حسناتی است که علاوهی بر اجر دنیوی کوتاه مدّت و بلند مدّت، اجر اخروی هم دارد؛ چه بهتر از این!
انشاءالله که همه موفّق و مؤیّد باشید و انشاءالله همهی ملّت ایران، در این انتخابات هم مثل انتخاباتهای گذشته توفیق پیدا کنند و مایهی پیشرفت کشور و عزّت کشور بشوند.
والسّلام علیکم و رحمتالله.
منبع:http://farsi.khamenei.ir
فدک فریادی فراتر از میراث
————————————————————————————————
“کنون خلافت را همچون اشتری مهار کرده و جهاز بر نهاده، در اختیار گیر! اما روز حشر بی گمان فرا خواهد رسید. و بدان که دادگرترین حاکم، خداوند و دادخواهترین مدعّی، محمّد و بهترین میعادگاه قیامت است و در آن روز، تباهکاران به زیان در خواهند ماند.”
فرازی از خطبهی فدکیه حضرت زهرا(علیهاالسلام)
—————————————————————————————————-
آخرین روزهای زندگانی فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، با غصب خلافت و تحریف پیام پیامبر پیوند میخورد. در روزهایی که حکومت، تلاش بر به انزوا کشیدن علی (علیه السلام) دارد، فدک اهمیتی دو چندان مییابد. فدک(1)، سرزمینی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آنرا به فاطمه (علیهاالسلام) هدیه فرمود. لیکن پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، دستگاه خلافت آن را مصادره کرد. در مقابل، حضرت زهرا (علیهاالسلام)برای مطالبه حق خود اقدام نمود و ادعای مالکیت آن را مطرح کرد؛ ولی حکومت، ادعای آن حضرت را نپذیرفت.اما شاید هدف اصلی فاطمه (علیهاالسلام)و تلاش خستگی ناپذیر وی در آن ایام در پس پرده بحثها پنهان مانده باشد.قطعا بازگشت به سخنان فاطمه (علیهاالسلام) در آخرین روزهای حیات، روشنگر راز اعتراض اوست.
بررسی خطبه حضرت زهرا (علیهاالسلام)،که در مسجد نبوی، رویاروی خلیفه و در حضور جمعیت انبوهی از مهاجر و انصار ایراد شد، زوایای مهمی از این مطالبه را روشن میسازد. در این خطبه، که به “خطبه فدکیه” مشهور شد، بیشتر سخن، در مدح علی(علیهالسلام) و ستایش موضع گیریهای اسلامی و جاودانهی او و اثبات حق اهل بیت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد؛ آن جا که میگوید: “آنها وسیلهی رسیدن انسانها به خداوند و خاصان و پاکان اویند و گواهان غیب الهی و میراث بران خلافت و حکومت پیامبرانند.”
از سوی دیگر، این خطبه سرزنش و نکوهش مسلمانانی را که تعالیم پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)را به فراموشی سپردهاند، در بر دارد: “آنان به نگون بختی درافتادهاند و ناشایستی را به خطا و بی تدبیر برگزیده و به آئین گذشتگان خود، بازپس گشتهاند و به قصد آب، به آبشخور دیگران دست یازیدهاند و امر مهم خلافت را به نااهل آن سپرده و با این کارها، به فتنهی عظیمی فروافتادند.” سپس صدیقه طاهره (علیهاالسلام) به انگیزههای شومی که عدهای از مسلمانان را به ترک قرآن وامی دارد، توجّه میدهد و بالاخره مخالفت آشکار آنان را نسبت به حکم و فرمان الهی در باب خلافت و امامت، بیان میدارد.
ادامه مطلب در صفحه دوم
صفحات: 1· 2
ممکن است در برخی اذهان این سؤال مطرح شود که آیا براستی حضرت فاطمه (علیها السلام) پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد اذیت و ستم قرار گرفت؟
جواب این سؤال با مراجعه به کتب معتبر تاریخ از مورخان شیعه و سنی که وقایع پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به گونهای کاملاً مفصل و با تمام جزئیات آن ضبط کردهاند، مشخص میشود.(1) این کتب به گونهای روشنتر از آفتاب ارائه کردهاند که آن حضرت در تمام مدت عمر کوتاه خود پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوسته از ظلم و ستمهای متصدیان حکومت در حال شکایت بوده است.
اگر یک نگاه گذرا به خطابه آتشین و پر سوز و گداز آن یگانه یادگار رسول خدا در مسجد مدینه و در مجمع عمومی مهاجرین و انصار بیندازیم(2)، میببینیم که رئیس حکومت را چگونه به صحنه محاکمه کشیده و با خطابهای تند و عتاب آمیز، او را مورد سرزنش قرار میدهد. در این هنگام یک سؤال در ذهن نقش میبند. آیا اینگونه سخن گفتن حاکی از آزردگی خاطر از ظلم خلیفه اول و اظهار خشم بر او و هوادارانش نیست؟ در حالیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: “خشم و رضای فاطمه، سبب خشم و رضای خداست."(3)
یعنی آن کسی که مغضوب فاطمه است، مورد غضب خداست و مغضوب خدا حق حاکمیت بر امت اسلامی را ندارد.
صفحات: 1· 2
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیزم بود و آتش
در دوران دفاع مقدس خیلی از رزمندهها بودند که مدام میگفتند: «خدایا، ما شهید نشویم!» حتی رسماً دعا میکردند: «مجروح هم نشویم! اسیر هم که اصلاً!» به او میگفتی: «تو که میگویی هیچکدام از اینها برایم اتفاق نیفتد، خُب نیا دیگر!» میگفت: نمیشود، نمیتوانم…
دیدهاید که مردم از خاطرات دفاع مقدس لذت میبرند؟ ولی نمیشود توضیح داد که جوانها از حضور در دفاع مقدس، هزار برابر بیشتر لذت میبردند؛ با اینکه آنجا پُر از تیر و ترکش بود! اصلاً نمیشود اینرا توضیح داد!
باور کنید خیلی از رزمندهها بودند که مدام میگفتند: «خدایا ما شهید نشویم ها!» حتی رسماً دعا میکردند: «مجروح هم نشویم! اسیر هم که اصلاً!» وقتی به او میگفتی: «خُب، نیا» میگفت: «نمیتوانم!» خُب تو که میگویی هیچکدام از اینها برایم اتفاق نیفتد، نیا دیگر! میگفت: «انشاءالله اتفاق نمیافتد» با دعا و توسل و زیارت عاشورا… خُب، نیا! میگفت: «نمیشود، نمیتوانم این بچهها و این فضا و این حس زیبا را رها کنم» لذا میآمد. اصلاً هلاک میشد اگر نمیآمد. احساس میکرد، دارد نامردی میکند. اینها شیر پاک خورده هستند دیگر!
وای! آن صحنههایی که مامان و باباها را راضی میکردند! من میدیدم. مامانش میگفت: «نه، نمیخواهد! بههیچوجه!» او میگفت: «مامان! نگاه کن، توی روضۀ امام حسین(ع)، حضرت زینب(س)…» مامانش میگفت: «آخر من طاقتش را ندارم» باز میگفت: «مامان! حضرت زینب(س)، روضۀ امام حسین(ع)…» میگفت: «خُب، برو! ولی مواظب خودت باشی ها!» میگفت: «مامان ممنونت هستم! روضه، حضرت زینب(س)…» میگفت: «تو را به خدا! بس است دیگر!» به بابایش میگفت: «بابا من میخواهم بروم» میگفت: «نخیر نمیشود بروی! به اندازۀ کافی در جبههها هستند!» میگفت: «بابا! علیاکبر! امام حسین(ع)، روضه…» میگفت: «خُب حالا بعداً برو، درست را تمام کن بعد برو!» میگفت: «بابا!» میگفت: «حالا کِی میخواهی بروی؟!» مثلاً آخر همین هفته… بعضی از باباها بودند که آن یک هفته را هم قهر میکردند! بعد هم -موقع اعزام پسرش به جبهه- با اخم میآمد و ساکش را هم میآورد. میگفت: «بابا! ساک را خودم میبرم» میگفت: «نمیخواهد! من برایت میآورم!» معلوم میشد که قاپ بابایش را دزدیده و دلش را برده است.
آخ خدای من! جهاد خیلی قشنگ است، فقط سختیهایش را نبینید، زیباست! فوقالعاده است!
یکی از شهدای مدافع حریم که اوایل همین هفته-مراسم شهادتش بود- و بدنش را هم نیاوردند؛ چون بدنی نداشت که بیاورند. میگفتند: چیزی نبود که بیاوریم! بابایش میگفت: «در کار و کاسبی در خیابان جمهوری که تعمیرکار موبایل بود، بین همه مشهور به «حلالخوری» شده بود. یک قِران پول اضافی از کسی نمیگرفت. گفته بود که من میخواهم به سوریه بروم و یک مدت هم برای تمرین و آموزش میرفت؛ آموزشهای سخت! بابایش میگفت: خیلی دیروقت میآمد. من خوابیده بودم، میآمد میگفت: «بابا، بابا!» وقتی میدید که من خوابیدهام، مرا بوس میکرد و میرفت. و من گاهی که بیدار بودم، اخم میکردم که «چرا اینقدر دیروقت آمدهای؟ چرا اینموقع آمدهای؟!»
میگفت: وقتی خبر شهادتش را آوردند، در این چند شب اخیر، خیلی دلم گرفته بود. یک شب خیلی منتظر شدم، یعنی دیگر نمیآید؟ بعد میگفت: خدا شاهد است، یکدفعه چشمهایم را باز کردم و دیدم که توی اتاق است! لبخند میزد. و من بیدار بودم! او گفت: «بابا…» یک لبخندی به من زد، اصلاً غمش از دلم رفت. لذا این پدر شهید پیراهن سیاه نپوشیده بود و میگفت: «آن لبخند، کار خودش را کرد. الآن اینقدر خوشحال هستم…» آن لبخند کار خودش را کرد.
منبع:سایت بیان معنوی
در طول ۳۷ سال که از شکلگیری انقلاب اسلامی میگذرد، تاکنون ۳۵ بار انتخابات برگزار شده است. میزان مشارکت سیاسی مردم در انتخابات ایران نیز موضوعی است که کمتر نظیری برای آن در دنیا میتوان یافت. از همین روی، با توجه به اهمیت موضوع انتخابات و انتخاب درست، انتشارات انقلاب اسلامی در آستانهی پنجمین انتخابات مجلس خبرگان و دهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی، مجموعه کتاب «انتخاب صالحان» را که شامل بیانات رهبر انقلاب در سالهای مختلف دربارهی اهمیت انتخابات است، در قالب نُه جلد، تدوین و عرضه کرده است.
علاقهمندان برای اطلاع از نحوهی تهیهی کتاب فوق میتوانند با شماره تلفنهای ۶۶۴۹۳۵۴۸-۰۲۱ و ۶۶۴۸۳۶۹۵-۰۲۱ تماس حاصل نمایند.
یا به پایگاه اطلاعرسانی www.book-khamenei.ir مراجعه کنند.
صفحات: 1· 2
شماره جدید خط حزب الله منتشر شد
پوشش مناسب والدین در حضور کودکان چگونه باید باشد؟ حد و مرز رعایت پوشش در حضور فرزندان چیست؟ آیا بین دختران و پسران در این باره تفاوتی هست؟ بیمبالاتی در روابط جنسی والدین چه اثرهایی بر روحیه کودکان دارد؟ چگونه باید عفت یا مراقبت جنسی را در حضور کودکان رعایت کرد؟ آیا اصلا نیازی به چنین مراقبتهایی هست؟ اینها از جمله پرسشهایی است که آگاهیهایی درباره آن را در ادامه این مطلب پیش رویتان نهادهایم.
متأسفانه بعضی از والدین، برهنگی را با تمدن اشتباه می گیرند و فکر می کنند که هر چه برهنه تر باشند متمدن تر هستند. در حضور فرزندان پسر و دختر خود به صورت عریان و نیمه عریان حاضر می شوند. برخی از آن ها فکر می کنند با این کار، حساسیت جنسی فرزندانشان کم خواهد شد و چشم فرزندشان از دیدن صحنه ها پر خواهد شد. در صورتی که 3 تا 4 سالگی، سن بیداری جنسی و تشکیل خاطرات در ذهن کودکان است و در 5 تا 7 سالگی، کودکان، وقتی با بدن برهنه والدین مواجه می شوند، کنجکاو می شوند که بدن آن ها چه ویژگی هایی دارد و همین ممکن است خطرآفرین و نگران کننده باشد .
ذکر نجات از فشارهای آخرالزمان
ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید :یا الله یا رَحمنُ یا رَحیم یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِكَ ( بحار الانوار ، ج 52 ، ص 148)ولی چه کنیم که به جای دوا، به سوی داء می رویم! معنای “یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِكَ ” این است که : خدا یا ! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار. صراط از همین جا شروع می شود، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم، خدا می داند در کجا پرت می شویم. کسی که کارش خراب است ، یا جلو رفته و (یا) عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است.
( رضا باقی نژاد ، نکته های ناب از آیت الله بهجت ، چاپ چهلم ، ص 76 )
خانه گرم و نورانی!
شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبیهاست. از حدیث کساء ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانوادهتان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند. هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد در صد برای غیر انبیاء و اولیاء علیهم السلام غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشمپوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی]
منبع:موعظه خوبان
حجت الاسلام پناهیان:آنقدر که خیلیها به حجاب اهمیت میدهند، اونقدر هم موضوع حجاب مهم نیست
- برنامۀ خدا بیشتر از اینکه بیرون ما را درست کند، درون ما را درست میکند. ما همهاش دنبال این هستیم که دنیا و اطراف خودمان را درست کنیم، در حالی که اول باید خودمان را درست کنیم.
- مثلاً میگوییم: همسرم، یا فلانی ما را اذیت میکنند! خب تو اذیت نشو! این حُسن نیست که اطرافیان درست شوند تا من در بهشت زندگی کنم. بهشت این است که تو درونت بهشت باشد. تو تأثیر نپذیر، تو اذیت نشو.
- آنقدر که خیلیها به حجاب دیگران اهمیت میدهند، اونقدر هم موضوع حجاب مهم نیست. «همه باید حجاب را رعایت کنند، که دل من نلرزد»، دل نیست اون دل. مگر در مدینۀ پیامبر(ص) همه محجبه بودند؟! کنیزهاشون که حجاب براشون واجب نبود.
- اگر تو قوی نباشی، اگر همه پوشیه زده باشند و یک نفر پوشیه نزده باشد، تو خودت را خراب میکنی، اول باید خودت را درست کنی.
- این معناش این نیست که ما شرایط را خراب کنیم و حتی به خراب بودن شرایط اهمیت ندهیم، یا بخواهیم رفتار مدیران جامعه که شرایط را درست نمیکنند توجیه کنیم؛ ولی اصل، قویشدن است.
حجاب ملاکی برای ارزیابی دانشجویان قرار گرفت/ ضعف اعتماد بنفس دلیلی بر عدم رعایت حجاب
از روزهای اول ترم با صحبتهایم و بیان نکات و فلسفه حجاب و ارزش حجاب سعی داشتم نظام فکری دانشجویم را متحول کنم، و هر ازچند گاهی با دادن پرسشنامه از آنها نظرخواهی می کردم و به دنبال مشاهده عینی دلیل رعایت نکردن حجاب دانشجویان بودم و نکته ی جالبی که به آن دست یافتم این بود که بسیاری از دانشجویان عدم اعتماد به نفس را دلیلی برای بی حجابی می دانستند و عنوان می کردند که چون مورد تمسخر قرار می گیریم و از زیبایی طبیعی خود راضی نیستیم مجبوریم برای مقبولیت در بین مردم با آرایش حاضر شویم و نکته جالب اینکه بسیاری از آنها حجاب را دوست داشتند اما به دلایل بیرونی و یا بهتر بگویم عوامل اجتماعی خود را مجبور می دانستند که با آرایش حاضر شوند.
با توجه به دغدغه ای که داشتم به دنبال راه چاره ای بودم که حتی اگر شده برای ساعاتی دانشجویان را ترغیب کنم که طعم حجاب را بچشند و زیبایی حجاب را در درون خود احساس کنند شاید این نقطه استارتی باشد برای ادامه حجاب، با همین انگیزه برای روز امتحان 2 گروه سئوال مطرح نموده و از دانشجویان خواستم که افرادی که روز امتحان با حجاب کامل حاضر شوند به آنها سئوالاتی با عنوان اخلاق کاربردی داده می شود که فقط از مباحث کابردی سرکلاس می باشند به طوری که همه قادر به پاسخ گویی می باشند و می توانند نمره کامل را بگیرند و گروه دیگر که باحجاب نامناسب هستند بازهم سوالات از مباحث کلاس و کتاب می باشد با این تفاوت که داشنجویان باید کتاب را مطالعه می کردندو با احتمال اینکه قادر به پاسخگویی برخی سئوالات نباشند. و بنده اجباری در این اقدام قرار ندادم اما برای روز امتحان مشاهده نمودم که 97درصد دانشجویان با حجاب کامل حاضر شده بودند و تنها 3درصد با همان پوشش همیشگی بودن.
در نظرخواهی که از دانشجویانی که حجاب را برای روز امتحان خود انتخاب نموده بودند دانشجویان از احساس درونی خود گفته بودند از جمله اینکه گفته بودند:
- من امروز احساس آرامش درونی خود را به حد زیادی حس می کنم و از اینکه خود و دوستانم را امروز با این ظاهر پاک میبینم احساس خیلی خوبی دارم.- حجاب امروزم مقدمه ای بود برای حجاب در مکانهای دیگر و هدفم نمره بود بلکه فقط احساس درونم بود که دوست داشتم حجاب را امتحان کنم و سعی در ادامه حجاب دارم چون هم احساس آرامش دارم و هم به من امنتیت می دهد.
- من حجاب را دوس دارم اما چون وقتی با حجاب در اجتماع حاضر میشم مورد تمسخر دوستان و آشنایان قرار میگیرم حجابم را بر می دارم، از اینکه امروز حجاب داشتم حس خوبی دارم و دوس دارم یک روزی بیاد که همه یک دست باحجاب باشیم تا مورد تمسخر قرار نگیریم.
- بدون هیچ اغراق و تمسخری میتونم بگم که امروز احساس آرامش داشتم و حس میکنم یک فرد کامل هستم و کسی با نگاه آلوده منو نگاه نمیکنه و خداشاهده امروز را بهترین روز دوران دانشجویی خودم میدونم و از امروز به بعد سعی وتلاشم این است که همین حجاب خودم را حفظ کنم و این احساس لذت بخش را حفظ کنم،قبلا حس میکردم با آرایش کامل هستم ولی نه!امروز فهمیدم که با حجاب کامل هستم و هیچ گونه کمبودی ندارم.
- خیلی احساس خوبی دارم پر از آرامش هستم چون حفاظ من حجاب من،امروز مرا از امنیت پر ساخته است و متوجه فرق و تفاوت خود با کسانی که حجاب ندارند می شوم و ارزش خود را بیش از پیش احساس می کنم.
البته این طرح حواشیی های جالبی هم داشت از جمله اینکه چون چهره ها، بدون آرایش خیلی متفاوت شده بودند دانشجویان هنگام روبه رو شدن با استاد به معرفی خود می پرداختند تا شناخته شوند و برخی نیز کارت دانشجویی خود را نشان می دادند و همچنین عکسهای یادگاری که بعد از امتحان گرفته شد به جذابیت این امتحان افزود.
در پایان باید بگویم: اینکه بنده توانستم این طرح را اجرایی کنم همه از لطف خداوند و حضرت بقیةالله الاعظم(روحی له الفداء) بود چرا که اگر این الطاف نبود نمی توانست با استقبال دانشجویان مواجه شود. و امیدوارم که این طرح در همهی ایران اجرایی شود. البته قبل از آن باید با برگزاری دوره های فرهنگی و دعوت از سخنرانان برجسته و توانا باید جوانان با فلسفه حجاب و عفاف آشنا شوند و ماهیت ارزشی حجاب برای جوان ما باید آشکار شود چرا که در این صورت است که با استقبال جوانان مواجه می شویم.
حجاب از دیدگاه استاد پناهیان:
انسان میتواند از زوایای مختلف به پدیده های مختلف و متنوع زندگی نگاه کند و برداشت های متفاوتی داشته باشد. نشاط آورترین بخش زندگی را میتواند از زاویه ای بنگرد که کسالت آور باشد و بالعکس میتواند به مساله ای که خیلی کسل کننده است از زوایه ای نگاه کند که زیبا جلوه کند و با نشاط با آن روبرو شود. انسان هوشمند ، عاقل و زیرک انسانی است که از بهترین راه به پدیده های عالم نگاه کند.در دوران معاصر ، ابزارهای مختلف و متنوع رسانه ای مثل ماهواره ها ، سینما ، تلویزیون و … در سرتاسر جهان، در برنامه های مختلف خود برای مردم نسبت به حوادث و مسایل زاویه دید ایجاد میکنند، یعنی آنها را گاهی زشتتر، گاهی زیباتر، گاهی سختتر و گاهی آسانتر نشان میدهند تا بتوانند بر مخاطب تاثیر بگذارند. درباره مساله حجاب هم همینطور است. در جامعه ما حجاب، خوب تعریف نشده است. خیلی مهم است که مردم به حجاب، زیبا نگاه کنند. مراجع مهم و اثر گذار برای نشان دادن زیباییهای حجاب متولیان عرصه هنر و رسانه و آموزش و پرورش و… هستند که باید با باز کردن زاویه های جدید که تاکنون مورد بحث قرار نگرفتهاند و انجام کار هنری متناسب با آن ، این مساله مهم را حل کنند.
دختر شهید بهشتی نقل می کند: برای من خواستگارهای متعددی می آمد. بین آنها افراد مؤمن وگاه پولدار هم بودند، ولی من همه را رد می کردم. یک روز پدرم که اهل استدلال و منطق بودند و در رفتارشان جنبه دستور دادن نبود، به من گفت: «دخترم! این که نمی شود، شما همة کسانی را که آمده اند، رد کرده ای. در میان آنها انسان های خوبی هم بوده اند، پس سلیقۀ شما چیست؟» گفتم: « من می خواهم درس بخوانم و به دانشگاه بروم. ایشان به شدت استقبال کردند و گفتم من به کسی اهمیت می دهم که بشود در زندگی با او، دو کلمه حرف حساب زد و به تفاهم رسید. گفتند: «آفرین به دخترم که می خواهد تحصیلا تش را ادامه بدهد.» پرسیدند: «حالا از چه قشری؟» گفتم: «معمولاً این افراد از قشر فرهنگی هستند.» تا اینکه به آقای اژه ای که طلبه ای جوان و معلم بود، جواب مثبت دادم. ایشان هم سختی های زندگی طلبگی را برای من بازگو کردند و من همة آن شرایط را پذیرفتم.منبع: سیرۀ شهید بهشتی ص 79.
طومار طلاب در اقدام شنیع عربستان سعودی.
طلاب حوزه علمیه حضرت زینب(س) شهر مهران در اعلام انزجار از اقدام شنیع سیاستمداران سعودی در به شهادت رساندن شیخ نمرباقرالنمربه تجمع و شعاردادن بر ضد استعمارگران سعودی پرداختند وهمچنین طوماری را بر ضد این اقدام سعودی نوشتند و امضاء نمودند.
ای فرزند عزیزم! که خداوند تو را با ذکر خود مطمئنّ القلب فرماید، نصیحت و وصیّت پدر سرگشته و حیرت زدهات را بشنو و به این در و آن در برای رسیدن به مقام و شهرت و آنچه مورد شهوات نفسانیّه است مزن، که به هرچه برسی از نرسیدن به مافوق او متأثّر میشوی و حسرت بالاتر را میبری و ناراحتیهای روحیت افزون میشود؛ اگر گویی: تو خود چرا به خود این نصیحت را نکنی؟ گویم: اُنْظُرْ إلی ما قال، لا إلی مَنْ قال «نگاه کن ببین چه گفته شده است ، نگاه نكن ببين چه كسي اين را گفته است .» این حرف صحیح است، اگرچه از مجنونی یا مفتونی صادر شود.
[ فرازی از نامه عرفانی امام –ره به فرزند شان سید احمد-ره ، صحیفه امام ،ج16 ، ص 212-213. ]