سخنی با مسئولین....
به نام او.
میخواهم ساده و بیهیچ حاشیه و….کمی بنویسم از حرف دل جوانان….کمی بنویسم از حرف جوان با مسئولین….هرچند که میدانیم بسیاری از مسئولین جوانی گذشته خود را فراموش کرده اند و بعید است که الان خود را جای جوان امروز بگذارند با دغدغه های یک جوان ولی خب ….
با سلام مدیریت محترم….
عرض تبریک به مناسبت آغاز سالی نو.
قبلا از اینکه به دور از قواعد نامه نگاری و به دور از رسمی نگاشتن می نویسم از شما پوزش می طلبم.
راستش را بخواهید توصیه ای داشتم برایتان هرچند که امروز آنقدر سرتان شلوغ است که در گیرودار این شلوغی حوصله برای شنیدن حرفهای ما را ندارید اما گفتم شاید خدارا چه دیدی و نگاه شما به این سطور ناقابل بنده افتاد. ای مسئول عزیز!نمیدانم جوانی خودتان را یاد دارید که آروزی یک شغل مناسب را داشتید و پله پله آمدید و با زحمت به اینجا رسیدید و اکنون گذشته را فراموش نموده اید که امروز نیز جوانی در کنار شماست که گذشته های شما را می گذراند با توانایی ها و لیاقت ها و پشت کار فراوان اما متاسفانه به فراموشی سپرده شده است. کاش شما مسئول عزیز به جای قاب عکس بزرگی که از امام خمینی(ره) پشت سر خود نصب نموده اید گوشه ای از بیانات ایشان را قرار می دادید که چه توصیه هایی به شما به عنوان مسئول و به عنوان شخصی که در هر جایگاهی هستید که قرار است به امورات رسیدگی کنید دارد.
حرفم رو با سخنی از حضرت امام خمینی (ره ) تمام میکنم که مسئولین را به حاضر دانستن خداوند در همه حال توصیه می کنند:
«شما هم ان شاء اللَّه خدمتگزار همه هستید و همه ما خدمتگزار ملت هستیم. و خدا را در همه امور، شما حاضر بدانید، مهم آن معناست، ما از اینجا خواهیم رفت، هیچ شکى نیست، من زودتر و شما هم بعداً مى آیید، این مسئله اى نیست، بلااشکال است مسأله. باید فکر این را بکنیم که حالا که رفتیم، آنجا از ما پرسیدند که شمایى که رئیس جمهور بودید براى مردم چه کردید؟ شمایى که نخست وزیر بودید چه کردید؟ شمایى که وزیر بودید چه کردید؟ شمایى که وکیل بودید چه کردید؟ ملت را ازشان مى پرسند که شما براى اسلام چه کردید؟ عمده این است که ما آنجا آبرو داشته باشیم. اگر آن مطلب را درست بکنیم، هم اینجا درست مى شود و هم آنجا درست مى شود. و اگر خداى نخواسته، بخواهیم یک تخلفى بکنیم، نه اینجا خیرش را مى بینیم، نه آنجا خیرش را مى بینیم.»
ما را رها کنید در این رنج بی حساببا قلب پاره پاره و با سینه ای کباب
عمری گذشت در غم هجران روی دوست مرغم درون آتش و ماهی برون آب
هر چه فراگرفتم و هر چه ورق زدم چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب
هان ای عزیز ، فصل جوانی بهوش باش در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب
این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب
ما عیب و نقص خویش و کمال و جمال غیر پنهان نموده ایم چو پیری پس از خضاب
شعر از :امام خمینی (ره)
لازم بذکر است که چون کوثر بلاگ متعلق به حوزه های علمیه خواهران است روی سخن با مسئولین این مرکز می باشد.