✿حوزه علمیه حضرت زینب (سلام الله علیها).مهران✿

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

درس امروز:نیازمندی ها...

28 خرداد 1395 توسط مدرسه مهران ایلام

 

درک نیاز به امام زمان(عج)

اما عقل بشر امروز به کسی زرنگ می‌گوید که آپارتمان یک طبقه‌اش را دو طبقه و سپس چهار طبقه بکند و اگر کسی بخواهد اموالش را برای آخرت خود ذخیره کند، می‌گویند این عجب آدم نادانی است! اگر امام زمان نداشته باشیم، تشخیص‌ها و سنجش‌های ما، مادی و ظاهری و دنیوی و کوتاه مدت می‌شود اما وقتی عقل ما با وحی پیوند بخورد، تشخیص‌ها و سنجش‌های آن، دقیق و عمیق و دورنگرانه می‌شود.

جوانی به حضرت عیسی علی‌هالسلام گفت: من دوست دارم در معیت شما باشم. پیغمبر خدا تقاضای معیت را می‌پذیرد اما قطعاً ولی خدا ما را امتحان می‌کند و در معرکه و آزمون قرارمان می‌دهد.
حضرت، تقاضایش را قبول کردند و راه افتادند و در مسیر سفر قرار گرفتند. در اولین منزل، نیاز به خوراک پیدا کردند. پولی به جوان دادند و گفتند برو و غذایی را تهیه کن تا با هم بخوریم. جوان رفت و سه قرص نان خرید. در راه بازگشت، با خودش گفت: ما که دو نفر هستیم و یکی از سه نان اضافی است. یکی از قرص‌های نان را خورد. وقتی سفره را جلوی حضرت عیسی علیه السلام پهن کرد، دو قرص نان را در میان آن گذاشت. حضرت سؤال کردند چند نان خریدی؟ گفت: دو تا، غافل از اینکه همین‌جا معیت و امتحان را باخت. من المومنین الرجال صدقوا [۳]؛ شرط اول صداقت است. قصه را باخت ولی فکر کرد که برده است! حضرت فرمودند باشد و غذا را خوردند. در منزل بعد، حضرت خودشان غذایی تهیه کردند؛ پرندگانی را گرفتند، ذبح کردند، پختند، خوردند و سپس معجز‌ه‌ای را نشان دادند و گفتند: دوست داری این‌ها را به حالت اول برگردانم؟ برگرداندند و گفتند راستی چند نان خریدی؟ گفت دو تا! معجزه بعدی و سؤال دوباره؛ چند نان خریدی؟ دو تا! مدام سؤال می‌کردند و معجزه نشانش می‌دادند تا شاید متنبه شود با چه کسی طرف است اما جواب همان بود.
هنگامی‌که به خرابه‌ای رسیدند، حضرت خاک‌های خرابه را کنار زدند و سه خشت طلا بیرون آوردند. برق طلا چشم جوان را گرفت. فرمودند: هر کس راست بگوید طلا‌ها را به او می‌دهم؛ چند نان خریدی؟ گفت سه تا! حضرت فرمودند: تو برای به‌دست آوردن این طلا‌ها راست گفتی، نه به خاطر همراهی با من، پس این‌ها مال تو باشد و با من خداحافظ! جوان با عقل خودش گفت عیسی می‌خواهم چه کار کنم؟ اکنون هم طلا دارم و هم عقل که کفایت می‌کند! از حضرت عیسی علیه‌السلام جدا شد و در ادامه دو همسفر پیدا کرد. سه خشت طلا میان آن سه تن تقسیم شد و هر کدام مأمور مراقبت از یک خشت شدند. وقتی گرسنه شدند، یکنفر مأمور شد تا از شهر غذا تهیه کند و دو نفر دیگر نگهبانی از طلا‌ها را عهده‌دار شدند. آنکه رفت غذا تهیه کند، با خودش مکر کرد ــ زندگی بدون امام سراسر مکر می‌شود ــ و گفت در غذا سم می‌ریزم تا رفیقانم بخورند و سه خشت طلا از آن خودم شود. آن دو نفر هم نشستند و مکر کردند ــ زندگی بدون امام تقابل مکر‌هاست؛ زن به مرد، مرد به زن، حاکم به مردم، مردم به حاکم، رفیق به رفیق، استاد به شاگرد، شاگرد به استاد و حتی با خدا هم می‌خواهند مکر کنند ولی مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین  گفتند او که بیاید، غذا را می‌خوریم و او را می‌کشیم و سه خشت طلا را بین خودمان تقسیم می‌کنیم. هنگامی‌ که غذا را آورد، او را کشتند و از غذای مسموم خوردند و هر سه مردند. سه جنازه در کنار سه خشت طلا برجای ماند. حضرت عیسی علیه‌السلام با یاران خود از سفر برمی‌گشت که با سه خشت طلا و سه جنازه مواجه شد. یاران تعجب کردند که حضرت مشغول خندیدن است. سؤال کردند و حضرت، قصه را گفتند. سپس خشت‌های طلا را زیر خاک کردند و فرمودند، دنیا! این بشر بدون حجت خدا با تو خودش را می‌کشد!

ما حتی برای استفاده از دنیا هم نیاز به حجت خدا داریم و اگرچه امروزه امکانات بشر زیاد شده اما از آنجا که با امام از این امکانات استفاده نمی‌کند، عمر او کوتاهتر شده است.pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">یکی از بزرگترین مشکلات امروز بشر این است که می‌گوید عقل عنایت خدا و موهبت الهی است؛ حجت خدا و رسول باطنی است، پس دیگر به دین چه نیازی داریم و چرا به سراغ وحی برویم؟
در سوره علق به حس استغنای انسان از وحی و طغیانی که از پی او می‌آید، اشاره می‌شود.  سپس در آیه 1۶۵ سوره نساء، خداوند به زیبایی می‌گوید: ما پیغمبران را فرستادیم تا مردم بعد از عقل حجتی داشته باشند و نگویند ما حجت نداشتیم! یعنی رسولان که حجت‌های ظاهری هستند و عقل که حجت باطنی است، مکمل یکدیگرند. عقل تن‌ها، انسان را به سکولاریسم می‌برد و نگاه خشک به وحی، انسان را به تحجر می‌کشاند و تعقل در وحی، انسان را به سبیل نجات نزدیک می‌کند. اصلاً عقل باید به سبب حفاظتی که در آن آیه از سوره هود خواندیم، ما را راهنمایی کند. عقل می‌گوید تو در این عالم حتماً به حفاظت نیاز داری و قطعاً وسیله‌ای برای حفاظت وجود دارد.
رابطه این چنینی عقل و وحی چه ثمر‌ه‌ای دارد و این رابطه چه نسبتی با معرفت امام عصر علیه السلام دارد؟
اولین ثمره این رابطه آن است که دید عقل، باز می‌شود. به طور طبیعی هر چه دوربین دیدبان، بهتر باشد و دور‌ها را نشان دهد و زوایای مخفی را ظاهر کند و ناپیدا را آشکار کند، وضعیت او متفاوت می‌شود. با پیوند عقل و وحی، چشم عقل ما به آخرت باز می‌شود و باطن، روح و ادامه زندگی و حیات اخروی را روشن می‌کند.
امروز اگر تمام نگاه بشر، مادی است، به این دلیل است که امام برای او غایب است.
قرآن به ما می‌گوید: إن الدار الآخرة لهی الحیوان [۷]؛ حیات اصلی ما آنجاست. اما عقل بشر امروز به کسی زرنگ می‌گوید که آپارتمان یک طبقه‌اش را دو طبقه و سپس چهار طبقه بکند و اگر کسی بخواهد اموالش را برای آخرت خود ذخیره کند، می‌گویند این عجب آدم نادانی است! اگر امام زمان نداشته باشیم، تشخیص‌ها و سنجش‌های ما، مادی و ظاهری و دنیوی و کوتاه مدت می‌شود اما وقتی عقل ما با وحی پیوند بخورد، تشخیص‌ها و سنجش‌های آن، دقیق و عمیق و دورنگرانه می‌شود.

منبع: نشریه دوماهنامه امان 51

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: ✿سنگرخلاقی✿ لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

موضوعات

  • همه
  • ✿کانون اخبار مدرسه✿
  • ✿کانون فرهنگی✿
    • ✿سنگرخلاقی✿
    • ✿سنگرنخلهای بی سر✿
    • ✿سنگرمهدویت✿
    • ✿گالری تصاویر✿
    • ✿سنگردل نوشته✿
  • ✿مطالب ارسالی✿
  • پاتوق سلامت

دریافت کد لوگو

✿ابولحسن خرقانی :... مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده‌اى گل آلود می‌رفت. به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی! گفت : من بلغزم باکی نیست... بهوش باش تو نلغزی شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید✿

مجموعه فرهنگی خادم المهدی عج

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

کد حدیث

کد حدیث

لوگوي وب سايت محبان مهدي (عج)

مهدویت امام زمان (عج)
موسسه بیان معنوی

جستجو

آمار

  • امروز: 149
  • دیروز: 36
  • 7 روز قبل: 211
  • 1 ماه قبل: 2114
  • کل بازدیدها: 60567
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس