مات اویم مات اویم مات او
در بلا هم میچشم لذّات او
میگویند آقا میرزا جواد ملکی تبریزی در عید غدیر نشستی داشتند و مردم به دیدن ایشان میآمدند. قضیۀ عجیبی واقع شد و پسر ایشان که عصای دست ایشان بوده است و از نظر علم و تقوا خیلی بالا بوده است. این پسر برای اینکه خدمتی به امیرالمؤمنین(ع) کرده باشد، استکان و نعلبکیها را بر سر حوض برد تا بشوید و تمیز کند. پای او لیز خورد و در حوض (عمیق) افتاد و خفه شد. ناگهان اهل خانه توجّه کردند که جنازه پسر روی آب است. گریه آنها بلند شد. مرحوم آقا میرزا جواد آقا دیدند جنازه پسر روی حوض افتاده است. به زنها گفتندعید مردم را عزا نکنید و ساکت باشید. بالاخره جنازه را در یک اطاق بردند و آرام آرام در جلسه آمدند. یک شخصی پرسید آقا چه خبر بود؟ فرمود خدا امروز به ما عیدی داده است ! (در بلا هم میچشم لذات او مات اویم مات اویم مات او )
منبع:سراج اندیشه