✿حوزه علمیه حضرت زینب (سلام الله علیها).مهران✿

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

وصیت نامه سردار شهید حسین همدانی

29 خرداد 1395 توسط مدرسه مهران ایلام

وصیت نامه عارفانه سردار شهید حسن همدانی/از همه دوستان و آشنایان حلالیت می‎طلبم، از امام و مولایم حضرت آیت‌الله‎العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا ان‌شاالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.

سپاس خدای را که نعمت‌ها فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در عصر خمینی (ره) حیاتمان قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم.

دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملت‌های مسلمان، مقاومت مجاهدان سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملت‌ها، عصر زوال طاغوت‌ها، عصر فروپاشی قدرت‌های استکباری و عصر برگشتن به خویشتن.

خدا را هزاران شکر به خاطر نعمت‌هایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شده‌اند.

زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئه‌ها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملت‌ها که سرآمد همه آنها پدران، مادران، همسران و فرزندان شهیدان گرانقدر ما هستند.

چه افتخاری بالاتر از آنکه آزادگان ما و جانبازان ما و خانواده مقاومشان صبر را شرمنده کردند و ۱۰ سال در اردوگاه‌های حزب بعث صفحه زرین بر تاریخ این ملت نگاشتند. جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را بر ما تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد.

خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت‌ برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع).

مگر می‌توان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامه‌دهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنه‌ها و کمین‎ها عبور می‎دهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.

بنده حقیر، حسین همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می‎کنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقع‎ها این نفس سرکش سراغ من می‎آمد و مرا گول می‎زد، وسوسه می‎شدم، نق می‎زدم، در درونم اعتراض ایجاد می‌شد اما خدا مرا کمک می‌کرد، متوجه می‌شدم، پشیمان می‌شدم، توبه می‌کردم و از خدا طلب عفو و بخشش می‌کردم و مرا می‌پذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود.خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم.

از همه دوستان و آشنایان حلالیت می‎طلبم، از امام و مولایم حضرت آیت‌الله‎العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا ان‌شاالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.

از خانواده شهیدان، جانبازان و آزادگان همیشه شرمنده بودم که نمی‌توانستم خدمتگزار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند.

تشکر دارم از همسر عزیزم که همسنگر و همراه خوبی بودند، خداوند ان‌شاالله این عمل شما را ذخیره آخرت قرار دهد و اما سفارش می‌کنم مثل گذشته بدهکار به انقلاب و نظام باشی نه طلبکار. قانع باش در مقابل کمبودها یا کم‎مهری‌ها صبر داشته باش و مراقب باش فضاسازان تو را ناسپاس نکنند، عشق به ولایت فقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد.

فرزندانم را سفارش می‌کنم و تأکید بر حفظ ارزش‌های اسلام عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی که با حفظ ارزش‌هایش می‌توانند تأثیرگذار و مدل و الگو باشند، حجاب برتر بر شما واجب است رضایت پدر پیر شما با حفظ ارزش‌هاست. سعادتمندی و عاقبت به خیری شما را از خدای مهربان خواستارم.

برای خواهرانم و برادرم و فرزندان عزیزشان آرزوی سعادتمندی دارم، بسیار دوستان خوبی داشتم که یکایک آنها و زندگی با آنها همیشه در ذهن و خاطراتم ماندگار است و به این دوستی مفتخر هستم.

از همه آشنایان و دوستان می‌خواهم در صورت امکان یک روز برایم نماز و روزه به جای آورند؛ اگر ان‌شاالله در آن عالم دیگر باز هم در کنار شما عزیزان باشم، جبران کنم!

هیچگونه بدهی ندارم و به کسی هم بدهکار نیستم، اما اگر کسی طلبکار بود بدهی را بدهید شاید یادم رفته باشد، به امید رحمت خدایم، خداحافظی با شما و طلب مغفرت بنده گنهکار حسین همدانی.

۲۸شهریور ماه۱۳۹۴

منبع:سایت خانواده اسلامی

شهداء را یاد کنید با ذکر صلوات

 2 نظر

خاطره ی کوتاه

26 شهریور 1393 توسط مدرسه مهران ایلام

يك بار از جبهه كه برگشت، گفت: «مادر! تو چه دعايي مي‌كني…

ادامه »

 نظر دهید »

خاطره ی کوتاه

26 شهریور 1393 توسط مدرسه مهران ایلام

چند روز قبل از امتحان‏ها از جبهه مي‌آمد، يك صندلي

ادامه »

 1 نظر

بیت المال

25 شهریور 1393 توسط مدرسه مهران ایلام

 

مهدی (زین الدین)  به قم نمی آمد،مگر برای انجام مأموریتی و سر راهش،از من که مادرش بودم  و همسر و فرزندش نیز حالی می پرسید! در یکی از همین مأموریتها به قم،

ادامه »

 1 نظر

برگرد!

25 شهریور 1393 توسط مدرسه مهران ایلام

عمليات والفجر ۱۰ بود. سعدى فلاح و سيد مهدى زاهدى در حين كمك به مجروحان مورد اصابت تركش قرار گرفته وشهيد شدند.
يك ساعت بعد غم اين ضايعه با رسيدن نامه ايى براى اقاى فلاح دو چندان شد.

ادامه »

 نظر دهید »

خاطرات پرواز...

15 شهریور 1393 توسط مدرسه مهران ایلام

از همه غم انگيزتر جسد همان دختر پرستاري بود كه…



«هلي كوپتر با پره هاي شكسته شده و اجساد درونش تلوتلو مي خورد. مجروحين داخل آن همه شهيد شده بودند و از همه غم انگيزتر جسد همان دختر پرستاري بود كه گلوله پهلويش را شكافته بود و بعد از 18 ساعت خونريزي به شهادت رسيده بود. پايش در داخل هلي كوپتر بود و بدنش با روپوش سفيد خونين از هلي كوپتر آويزان شده و دستهاي آويزانش به روي خاك كشيده مي شد.»

ادامه »

 نظر دهید »

شهادت..

03 شهریور 1393 توسط مدرسه مهران ایلام

 

پيروز واقعي شهدا هستند



هشت روز از جنگ نگذشته بود كه توانستم با اصرار، مسئول شوراى مركزى جهاد ‘تربت’ را راضى كنم تا مرا به جبهه بفرستد. هنوز هيچ سازماندهى براى اعزام نيرو وجود نداشت. با يك آمبولانس آمدم ‘اهواز’ و از آنجا ‘دكتر شهيد زاده’ را براى حمل مجروح فرستادم ‘آبادان’. دو ساعت بعد ‘بيمارستان طالقانى’ بودم. گلوله هاى توپ و خمپاره و هواپيماهاى دشمن امان مردم را بريده بودند. در اولين برخورد با تمام وجود مظلوميت اسلام را حس كردم. تعداد شهدا و مجروحين به قدرى زياد بود كه بلافاصله به اتفاق دو خانم پرستار ما را فرستادند ‘خرمشهر’. تمام جاده در قرق ‘خمسه خمسه’ و توپخانه دشمن بود. مردم در اين شرايط خانه هاى ويران شده شان را ترك مى كردند. برادر مجروح سپاهيى را به ‘آبادان’ منتقل مى كرديم. دو پا و يك دستش قطع شده بود و خون چشمهاى نجيبش را گرفته بود. اما هنوز جان در بدن داشت. تمام توانم را مصروف رساندن او به ‘آبادان’ كردم. وقتى او را با برانكارد پايين مى آوردند، در همان يكى دو دقيقه قبل از اوج گرفتن و قالب خاكى تهى كردن، انگشتان دستش را به علامت پيروزي به عالم و آدم نشان داد. من هنوز مسحور آن ابهت هستم. 

ادامه »

 نظر دهید »

تقدیر

01 شهریور 1393 توسط مدرسه مهران ایلام

اگر برگردم

سال 65 در ‘گيلان غرب، جبهه تاجيك’ بودم. پيرمردى بود با حدود 65 سال سن. وقتى به او مى گفتيم حالا وقت استراحت شماست لااقل چند روز برويد مرخصى مى گفت: اگر برگردم مى ترسم قبولم نكنند. چيزى نگذشت كه نامه اى از خانواده اش به دستش رسيد كه پسرش سخت مريض است و در بيمارستان بسترى. با اصرار برادران يك هفته مرخصى گرفت و رفت اما بعد از 24 ساعت آمد. گفت: به برادرزنم سپرده ام به كارش رسيدگى كند. بعدها در سنگر كمين در كنار خودم تير مستقيم خورد و به شهادت رسيد.

ادامه »

 نظر دهید »

خاکریز اسمانی

29 مرداد 1393 توسط مدرسه مهران ایلام

دفترچه خاطرات

 

…………………………………………………………………

ولایت

……………………………………………………………………………

 

يا زهرا(س)

 

در گردان پدافند ‘توپخانه 42 يونس’ در قسمتى از منطقه عملياتى راه را گم كرده بوديم. همه سر درگم بودند. هر طرف كه مى رفتيم راه به جايى نمى برديم. در همين حال يكى از بچه ها با پوكه هاى كاليبر 23 روى زمين مشغول نوشتن جمله ‘يا زهرا’ (س) بود، در كمال سادگى و صداقت. وى از آن برادرانى بود كه هر وقت مشكلى برايشان پيش مى آمد به ‘بى بى فاطمه (س)’ توسل مى جستند. توجه همه را به خودش جلب كرده بود. عبارت بيش از يك نقطه ي ديگر نمى خواست. دست از كار كشيده، داشت بچه ها را تماشا مى كرد كه با لبهاى خشكيده، حيران و سرگردان اين طرف و آن طرف را نگاه مى كردند. گريه مى كرد و زير لب چيزى مى گفت. پوكه نقطه را كه در زمين فرو برد و عبارت كامل شد صداى ماشينى از دور شنيده شد. در اين لحظه همه اشك مى ريختند. اين ماشين بچه هاى مهندسى رزمى بود كه براى جمع آورى سيمهاى خاردار آمده بودند. ماشين خراب شده و از حركت بازمانده بود. بدين ترتيب با عنايت حضرت زهرا (س) نجات پيدا كردم.

 

………………………………………………………………………………………………

ادامه »

 نظر دهید »

موضوعات

  • همه
  • ✿کانون اخبار مدرسه✿
  • ✿کانون فرهنگی✿
    • ✿سنگرخلاقی✿
    • ✿سنگرنخلهای بی سر✿
    • ✿سنگرمهدویت✿
    • ✿گالری تصاویر✿
    • ✿سنگردل نوشته✿
  • ✿مطالب ارسالی✿
  • پاتوق سلامت

دریافت کد لوگو

✿ابولحسن خرقانی :... مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده‌اى گل آلود می‌رفت. به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی! گفت : من بلغزم باکی نیست... بهوش باش تو نلغزی شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید✿

مجموعه فرهنگی خادم المهدی عج

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

کد حدیث

کد حدیث

لوگوي وب سايت محبان مهدي (عج)

مهدویت امام زمان (عج)
موسسه بیان معنوی

جستجو

آمار

  • امروز: 15
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 39
  • 1 ماه قبل: 1300
  • کل بازدیدها: 62853
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس