بین در و دیوار
شمشمیر علی(ع) بین در و دیوار کجا بود؟!
شمشمیر علی(ع) بین در و دیوار کجا بود؟!
اگر زهرا(سلام الله علیها) نبود هدف خلقت گم می شد:
ما در مباحث قرب فرایض و نوافل بین اینکه خداوند نزول اجلال کند یا انسان عروج کند تفکیک قائل میشویم، این سخن که رضایت حضرت زهرا(س) رضایت خداست، نشان از فنای حضرت زهرا(س) در ذات وجود ایشان است، اگر این فنا را نپذیریم، این روایت دچار خلل معنایی میشود، چرا که قرار است خداوند محور باشد، نکته بعدی عبارت معروفی است که در برخی کتب روایی آمده است که در یک حدیث قدسی خداوند متعال به نبی اکرم(ص) فرمود: «یا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما»؛ ای پیامبر! اگر تو نبودی من عالم را نمیآفریدم و اگر ذات مقدس امیر(ع) نبود، تو را هم نمیآفریدم و اگر وجود نورانی حضرت زهرا(س) نبود من شماها هم را نمیآفریدم.
درباره این حدیث شریف باید این نکته را متذکر شد که تحت هیچ عنوانی هیچ وجودی برتر از نبی اکرم(ص) نیست، این حدیث شریف نمیخواهد بر فضیلت و تقدم حضرت زهرا(س) دلالت کند، بلکه ضرورت وجود حضرت زهرا(س) و ناقص بودن پیامبر(ص) در صورت نبود وجود حضرت زهرا(س) دلالت میکند، در حقیقت اگر حضرت زهرا(س) منشأ تحقق 12 نور مبارک نبودند، امروز انحرافی از این دست در تاریخ بشری رخ میداد و هدف خلقت گم میشد.
امروز ما در کره زمین شاهد وجود حجت الهی هستیم و این وجود به برکت نور مبارک حضرت زهرا(س) است، حتماً باید به این صورت روایات معنا شود و شبیه همین سخن پیامبر(ص) که میگوید: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»، اینکه حضرت(ص) وجود خود را وابسته به امام حسین(ع) میکند، به این خاطر است که قیام امام حسین(ع) ادامه دهنده خط اصیل و روشن اسلام است.
حجت الاسلام دکتر احمد غفاری
مدرسه علمیه حضرت زینب (س):
هر روز صبح که می روم پای نهال خیس است و من هنوز اول نشده ام/حرکتی کوچک در بزرگداشت انسانهایی بزرگ/ کاشت نهال با یاد شهداء حرکتی در زنده نگاه داشتن یاد شهداء/
مدرسه علمیه حضرت زینب (س) در تلاقی هفته درختکاری و بزرگداشت شهداء ،نهالی را به نام شهید جاویدالاثر مهران،شهید عدنان سابوته،کاشتند.
مدرسه علمیه حضرت زینب(س)، چند روزی است که میزبان شده است، میزبان یک نهال، اما این نهال با نهالهای دیگر متفاوت است چرا که این نهال به نام انسانی بزرگ کاشته شده است؛ شهید عدنان ساابوته، از شهدای شهرستان مهران، که روزی خونش در زمین کاشته شد و امروز نهالی به نامش کاشته شد، شاید دستگیری باشد برای رهپویانش، هر چند که در بزرگداشت انسانهایی بزرگ قدمها هرچند که بزرگ هم باشند، در برابر جان افشانی آنها ، مثقال ذرتنی بیش نیستند، اما این نهال کاشته شد به یاد شهداء و برای شهداء به امید ادامه دهنده بودن راهشان.
البته کاشت این نهال حواشی هم داشت از جمله اینکه کودکی 4 ماهه در کاشت این نهال دست داشت و از سویی هم قرارهایی گذاشته شد از جمله مسابقه برای اینکه چه کسی هر روز زوتر از همه می آید و به نهال آب می دهد و افسوس که هر روز صبح که می روم پای نهال خیس است و من هنوز اول نشده ام……
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ درخانه اگر کس است، یک حرف بس است.
بارها گفتهام و بار دگر میگویم: «کسی که بداند هرکه خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد؛ میداند چه باید بکند و چه باید نکند؛ میداند که آنچه را که میداند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمیداند، باید احتیاط کند».
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
الأقل محمد تقی البهجة
منبع:http://bahjat.ir
تمام همّ و غمّ دنیا در نزد ما تا اولِ الله اکبر نماز است!
یکی از شاگردان آیت الله قاضی طباطبایی رحمه الله علیه می فرمود: « ایشان فرزندی داشتند که خیلی مورد علاقه شان بود و با حادثه برق گرفتگی از دنیا رفت. در آن روزهای غم انگیز به خدمتشان شرف یاب شدم تا عرض تسلیتی کرده باشم. اولاً فرمودند: آن بچه تا الان نزد من بود شما که آمدید او رفت. و سپس در خلال عرض تسلیت فرمودند: تمام همّ و غمّ دنیا در نزد ما تا اول الله اکبر نماز است.»
[ منبع : کتاب عطش شرح حال سید علی قاضی طباطبایی]
دنیا گلستان می شود !
قال رسول الله صلی الله عليه و آله : لا تُظْهِرِ الشَّمَاتَةَ لأَخِيكَ فَيَرْحَمَهُ اللَّهُ وَيَبْتَلِيكَ ( امالی ، صفحه 297 )
شماته یعنی خوشحالی کردن . یعنی از مشکلی که برای برادرت پیش می آید ، اظهار خرسندی مکن! گاهی ممکن است در دلت خوشحال بشوی که یک رقیبی یا یک مخالفی دچار مشکلی شد ، این دست خود انسان نیست ، در دلِ انسان یک حالتی بوجود بیاید ، اختیاری نیست ، اما اظهار کردنِ آن اختیاری است. … برادر مومنت یک گرفتاری پیدا کرده ، یا مشکل مالی یا مشکل آبروئی ، یا تنزل مقام یا … خوشحالی نکن ! چرا ؟ فَيَرْحَمَهُ اللَّهُ وَيَبْتَلِيكَ ، شما که اظهار خوشحالی کردی ، خدا به او ترحم می کند و تورا مبتلا می سازد. … اظهار خوشحالی شما جفا در حق اوست . هرکسی که مورد جفای مردم قرار بگیرد، خدا به او رحم می کند. این یک قاعده کلی است. اما چرا تورا مبتلا می سازد؟ چون به او ظلم کردی و ظلم یک عاقبتی دارد که خدا بخاطر آن تورا مبتلا کرده است. اینها موجب استحکام پیوند های اخلاقیِ افراد در جامعه است. اگر من و شما که مدعیِ اسلامیت هستیم ، این ارزش های اخلاقی که در اسلام وارد شده است را رعایت کنیم ، دنیا گلستان می شود.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج مورخ 28/11/93 ]
این روزها خبرهای داغ زیاد شنیده ایم،خبرهایی که داغانمان کردند،خبرمدافع حرم جوانی که آرزوی دیدن فرزند چهل روزه اش را با خود به سرای دیگر برد،خبر جوان دیگری که همسرش می گوید: خیلی سعی میکنم نبودنش را تحمل کنم و به روی خود نیاورم اما!….سعی می کند نگذارد بغضش بشکند و اشکش جاری شود اما…..و ادامه می دهد اما گاهی وقتها دلم خیلی دلتنگش می شود……
ما
نگاه
و دیگر هیچ….
او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم!
چه مصائبی بر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف که مالک همه کره زمین است و تمام امور به دست او انجام میگردد، وارد میشود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم! کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل نمودهاند، از آن حضرت شنیدهاند که فرموده است: « برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید». خدا میداند تعداد این دعاها باید چقدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید. قطعاً اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند و به همّ و ناراحتی اهلبیت علیهمالسلام مهموم، و به سرور آنان مستبشر باشند، مُبْصَراتی خواهند داشت و قطعاً مثل ما چشم بسته نیستند.
باید دعا را با شرایط آن کرد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعاست، چنانکه فرمودهاند: «دُعآءُ التائِبِ مُسْتَجابٌ؛ دعای شخصی که توبه کند، اجابت میگردد». نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم و کارهایمان برای تبعید (دورکردن) و تأجیل (بهتأخیر انداختن) فرج آن حضرت باشد!
منبع:http://bahjat.ir
ای کاش چون پروانه در شمع جمال او میسوختیم!
ای کاش که ما از خواب برخیزیم و در اوّل منزل که یقظه ( و بیداری ) است وارد شویم؛ وای کاش که او - جلّ و علا - با عنایات خفیه خود از ما دستگیری فرماید و به خود و جمال جمیلش رهنمود فرماید؛ وای کاش که این اسب سرکش چموش نفس، آرام شود و از کرسی انکار فرود آید؛ و ای کاش این محموله سنگین را زمین میگذاشتیم و سبک بارتر رو به سوی او میکردیم؛ وای کاش که چون پروانه در شمع جمال او میسوختیم و دم در نمیآوردیم؛ وای کاش که یک گام به قدم فطرت بر میداشتیم و این قدر پای به فرق فطرت نمیگذاشتیم وای کاشهای بسیار دیگر که من در پیری و در آستان مرگ از آنها یاد میکنم و دسترسی به جایی ندارم. و توای فرزندم، از جوانی خود استفاده کن و با یاد او - جلّ و علا - و محبّت به او و رجوع به فطرت الله بزیست و عمر را بگذران.
[ صحیفه امام خمینی ، جلد 16 ، صفحات 207 تا 226 ]
گمان نشود چون زن است تنها الگوی زنان است و مردان نمی توانند از او الگوبرداری کنند.چون حضرت در انسانیت با همه انسانها مشترک است پس می تواند الگوی همگان باشد چه مرد و چه زن. اگر حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها الگویی برای زنان بود دیگر چه جای این کلام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود که فرموده باشند:
عَنِ الشَّیْخِ الْمُوَثَّقِ أَبِی عُمَرَ الْعَامِرِیِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ… وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة. در توقیعی و نامه ای که از سوی امام عصر علیه السلام به واسطه یکی از نواب خاص حضرت در زمان غیبت صغری صادر شد آمده بود: دختر رسول خدا برای من الگویی نیکوست.
بنابراین دختر رسول خدا برای همگان الگوست. یکی از علمای معاصر در این باره می نویسد: «ایشان نه تنها الگویی برای زنان بلکه الگویی برای مردان نیز می باشد و چه بسا که در مرحله اول الگویی برای مردان و در مرحله دوم الگویی برای زنان باشد. دلیل آن این است که خداوند نور واحدی بیافرید و سپس آن را سه قسمت کرد، قسمت اول نور پیامبر مکرم اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و قسمت دوم نور مولای متقیان علی علیه السلام و ائمه هدی از فرزندانش و قسمت سوم نور فاطمه زهرا علیها السلام بود که خداوند آسمانها و زمین را با آن خلق کرد… پس نمی توان آن حضرت را فقط الگویی برای بانوان به شمار آورد زیرا ایشان بخشی از نور الهی می باشد و زن و مرد باید به طور مساوی از خلق و خو و سیره آن حضرت الگو برداری کنند.»
از آنچه گذشت روشن شد که الگوپذیری از اول بانوی هستی، بخشی مختص به بانوان مؤمن است و بخشی برای عموم انسانهای خداجو است چه مرد و چه زن. در هر یک از این دو بخش نیز برخی رفتار فردی است و برخی رفتار اجتماعی است. در قسم اول به ما می آموزند که چگونه یک انسان کامل باشیم و در قسم دوم در جامعه چگونه حضور داشته باشیم و وظایف ما نسبت به جامعه چیست؟
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: ای ابا الحسن من از پروردگار خود حیاء می کنم چیزی را از تو درخواست نمایم که تو بر آن توان و قدرت نداری. زنان دنیای معاصر باید از اینگونه جلوه های ایثار درس زندگی بگیرند و با ساده زیستی و مراقبت از خویشتن و دوری از آرزوی های زودگذر زندگی زناشویی را رنگی جاودانه زنند
منبع:تبیان
من حقیقتاً، نه به عنوان تعارف، نه به عنوان یک حرفِ هزاران بار تکرار شده، واقعاً قاصرم؛ زبان قاصر است، دل قاصر است، ذهن قاصر است که بخواهد از این مقام بلند تعریف و تجلیل کند؛ این موجود انسانی، این دختر جوان، اینهمه فضیلت، اینهمه درخشندگی، اینهمه کبریا و عظمت؛ که کسی مثل پیغمبر وقتی فاطمهی زهرا بر او وارد میشد، «قام الیها» ؛ نه فقط بلند میشد، بلکه بلند میشد و به سمت او میرفت. یک وقت یکی وارد اتاق میشود، شما به احترامش بلند میشوید؛ یک وقت کسی وارد اتاق میشود، شما با اشتیاق به طرفش میروید. اینها مگر شوخی است؟ این بحثِ پدر - فرزندی نیست. پیغمبر خدا اینجور از فاطمهی زهرا تجلیل میکند؛ رضای او را رضای خود، رضای خود را رضای خدا؛ سخط او را سخط خود، سخط خود را سخط خدا اعلام میکند؛ اینها مقامات فاطمهی زهرا است. آن زندگی با امیرالمؤمنین، آن تربیت آن فرزندان. خب، مگر میشود دربارهی این بزرگوار، امثال ما حرف بزنیم؟
با همهی اینها، این بزرگوار الگوست؛ نکته این است. ائمهی ما (علیهمالسّلام) که بدون تردید رتبه و مقامشان از ملک و فرشتگان مقرب خدا بالاتر است، جوری زندگی نکردند، جوری حرف نزدند، جوری مشی نکردند که از دسترس ما خارج باشند؛ نه. به فرمودهی مرحوم علامهی طباطبائی، مِثل آن کسی است که روی قلهی کوه ایستاده است، به مردم میگوید بیائید اینجا؛ به سمت خود، به سمت قله، به سمت اوج فرا میخواند. اینجوری نیست که اینها مثل برجستگان دروغین دنیای مادی و دارای معنویتهای قلابی، بروند توی برج عاج و اتاق شیشهای بنشینند، کسی به اینها دسترسی نداشته باشد؛ نه، میگویند بیائید، بیائید. راه همین است؛ ما باید دنبال ائمه راه بیفتیم؛ زندگی آنها الگوی ماست. بله، «الا و انّکم لا تقدرون علی ذلک» ؛ (۵) ما مثل آنها نمیتوانیم حرکت کنیم؛ ما لیاقت این را نداریم، طاقت این را نداریم؛ اما میتوانیم آن راهی را که آنها رفتند، مسیر زندگیمان قرار بدهیم؛ این را جهت قرار بدهیم، در این جهت حرکت کنیم.
منبع:بیانات در دیدار جمعی از مداحان سراسر کشور.۱۳۹۱/۰۲/۲۳
یکی از مهمترین گرهها در «خانواده» است؛ بروید ببینید در خانوادهها چه خبر است؛ خود شماها میدانید و میبینید. ببینید چه چیزی این نابسامانیها را به وجود میآورد؛ ریشههای آن را پیدا کنید و طرحهای بلندمدت بریزید، برای اینکه آن نابسامانیها برطرف بشود.
مسألهی مادری، مسألهی همسری، مسألهی خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همهی طرحهایی که ما داریم، بایستی «خانواده» مبنا باشد. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشتهی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلاً محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکهی زنبور عسل تشبیه کنیم.
کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچهها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خامتری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّی نه نوازش مادر - باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را میکند که مادر برای یک بچهی کوچک آن کار را میکند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و این عواطفِ محتاج وجود یک محور اصلی در خانه - که آن، خانم و کدبانوی خانه است - نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود.
شما کار هم دارید، بیرون هم هستید، جراحیتان را هم میکنید، مریضتان را هم میبینید، فلان کار علمی را هم میکنید، فلان طرح را هم مینویسید، فلان درس را هم در دانشگاه میدهید - همهی اینها به جای خود محفوظ - اما بایستی سهم «خانه» را هم در نظر داشته باشید. البته سهم خانه، مثل همهی چیزهای دیگر، میتواند کمیتش فدای کیفیتش بشود؛ یعنی از کمیت کاستن. حضور بیستوچهارساعتهی زن در خانه، یک معنا دارد؛ ولی وقتی از آن بیستوچهار ساعت کم کردید، اما کیفیتش را بالا بردید، آن وقت یک معنای دیگری خواهد داشت. اگر دیدید آن کارتان به این قضیه ضربه میزند، باید برایش فکری بکنید. این، مهم و اساسی است؛ مگر در موارد اضطراری. در همهی چیزها ضرورتی وجود دارد که خارج از حد قاعده است. من قاعده را دارم میگویم؛ به استثناها کاری ندارم.
منبع: برگرفته ازبیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان
در معارف اسلامی و دستورات اسلامی، پیشروی و سرعت در عمل در کار خیر توصیه شده، فرمودهاند: فَاستَبِقُوا الخَیرات؛ یعنی همیشه در کار خیر پیشرو باشید. ما خواستیم که در این کار خیر و کار بزرگ -مسئلهی انتخابات که هم وظیفهی ما است هم حقّ ما است- شرکت کنیم؛ در اوّلین ساعات ممکن.
انتخابات حائز اهمّیّت است، همیشه؛ در بعضی از مقاطع اهمّیّت بیشتری دارد. توصیهی من به مردم عزیزمان این است که اوّلاً همانطور که قبلاً عرض کردیم، همه شرکت کنند در انتخابات؛ همه، هر کسی که ایران را دوست دارد، هر کسی که جمهوری اسلامی را دوست دارد، هر کسی که شکوه و عزّت و عظمت ملّی را دوست دارد، در این انتخابات شرکت کند.
ثانیاً توصیه میکنم به همهی مردم عزیزمان که سعی کنند استباق کنند یعنی سرعت بهخرج بدهند در انجام این وظیفه و احقاق این حق. این کار، این سرعت گرفتن در اینجا، شتابآلودگی نیست، شتابزدگی نیست؛ این پیشروی در کار خیر است؛ نگذارند برای ساعات آخر؛ اوّلاً به همین دلیل که گفتیم، هر چه زودتر انسان در کار خیر وارد بشود بهتر است، ثانیاً ممکن است خدای نکرده یک حادثهای پیش بیاید برای انسان، انسان از یک ساعت بعد که خبر ندارد! حالا که سالمیم، حالا که تواناییم، حالا که اشتغال مهمّی سرِ راهمان نیست که ما را باز بدارد از کار، همین حالا بیاییم وارد بشویم و کارمان را انجام بدهیم. بعضیها میگذارند آخر کار، یک وقت هم مانعی پیش میآید. چرا انسان این احتمال را ندیده بگیرد که مانعی ممکن است پیش بیاید؟ این هم توصیهی دوّم ما است.
توصیهی سوّم هم این است که واقعاً مردم قصد نیّت خیر بکنند، قصد خدایی بکنند؛ به قصد ایجاد اعتبار فزاینده برای کشور و استقلال کامل کشور در این کار بزرگ شرکت کنند که نتایجش هم همین هست؛ به عزّت ملّی، به استقلال ملّی پاسخ بدهند؛ یعنی این یک پاسخی به این نیاز بزرگ است. ما دشمنانی داریم و چشم طمع دوختهاند، بایستی این انتخاب ما جوری باشد که دشمنمان را مأیوس کند، ناامید کند؛ دقّت کنند، با بصیرت، با چشم باز رأی بدهند؛ انشاءالله خدای متعال هم به آنها اجر خواهد داد. این از جملهی حسناتی است که علاوهی بر اجر دنیوی کوتاه مدّت و بلند مدّت، اجر اخروی هم دارد؛ چه بهتر از این!
انشاءالله که همه موفّق و مؤیّد باشید و انشاءالله همهی ملّت ایران، در این انتخابات هم مثل انتخاباتهای گذشته توفیق پیدا کنند و مایهی پیشرفت کشور و عزّت کشور بشوند.
والسّلام علیکم و رحمتالله.
منبع:http://farsi.khamenei.ir
فدک فریادی فراتر از میراث
————————————————————————————————
“کنون خلافت را همچون اشتری مهار کرده و جهاز بر نهاده، در اختیار گیر! اما روز حشر بی گمان فرا خواهد رسید. و بدان که دادگرترین حاکم، خداوند و دادخواهترین مدعّی، محمّد و بهترین میعادگاه قیامت است و در آن روز، تباهکاران به زیان در خواهند ماند.”
فرازی از خطبهی فدکیه حضرت زهرا(علیهاالسلام)
—————————————————————————————————-
آخرین روزهای زندگانی فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، با غصب خلافت و تحریف پیام پیامبر پیوند میخورد. در روزهایی که حکومت، تلاش بر به انزوا کشیدن علی (علیه السلام) دارد، فدک اهمیتی دو چندان مییابد. فدک(1)، سرزمینی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آنرا به فاطمه (علیهاالسلام) هدیه فرمود. لیکن پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، دستگاه خلافت آن را مصادره کرد. در مقابل، حضرت زهرا (علیهاالسلام)برای مطالبه حق خود اقدام نمود و ادعای مالکیت آن را مطرح کرد؛ ولی حکومت، ادعای آن حضرت را نپذیرفت.اما شاید هدف اصلی فاطمه (علیهاالسلام)و تلاش خستگی ناپذیر وی در آن ایام در پس پرده بحثها پنهان مانده باشد.قطعا بازگشت به سخنان فاطمه (علیهاالسلام) در آخرین روزهای حیات، روشنگر راز اعتراض اوست.
بررسی خطبه حضرت زهرا (علیهاالسلام)،که در مسجد نبوی، رویاروی خلیفه و در حضور جمعیت انبوهی از مهاجر و انصار ایراد شد، زوایای مهمی از این مطالبه را روشن میسازد. در این خطبه، که به “خطبه فدکیه” مشهور شد، بیشتر سخن، در مدح علی(علیهالسلام) و ستایش موضع گیریهای اسلامی و جاودانهی او و اثبات حق اهل بیت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد؛ آن جا که میگوید: “آنها وسیلهی رسیدن انسانها به خداوند و خاصان و پاکان اویند و گواهان غیب الهی و میراث بران خلافت و حکومت پیامبرانند.”
از سوی دیگر، این خطبه سرزنش و نکوهش مسلمانانی را که تعالیم پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)را به فراموشی سپردهاند، در بر دارد: “آنان به نگون بختی درافتادهاند و ناشایستی را به خطا و بی تدبیر برگزیده و به آئین گذشتگان خود، بازپس گشتهاند و به قصد آب، به آبشخور دیگران دست یازیدهاند و امر مهم خلافت را به نااهل آن سپرده و با این کارها، به فتنهی عظیمی فروافتادند.” سپس صدیقه طاهره (علیهاالسلام) به انگیزههای شومی که عدهای از مسلمانان را به ترک قرآن وامی دارد، توجّه میدهد و بالاخره مخالفت آشکار آنان را نسبت به حکم و فرمان الهی در باب خلافت و امامت، بیان میدارد.
ادامه مطلب در صفحه دوم
صفحات: 1· 2
ممکن است در برخی اذهان این سؤال مطرح شود که آیا براستی حضرت فاطمه (علیها السلام) پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد اذیت و ستم قرار گرفت؟
جواب این سؤال با مراجعه به کتب معتبر تاریخ از مورخان شیعه و سنی که وقایع پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به گونهای کاملاً مفصل و با تمام جزئیات آن ضبط کردهاند، مشخص میشود.(1) این کتب به گونهای روشنتر از آفتاب ارائه کردهاند که آن حضرت در تمام مدت عمر کوتاه خود پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوسته از ظلم و ستمهای متصدیان حکومت در حال شکایت بوده است.
اگر یک نگاه گذرا به خطابه آتشین و پر سوز و گداز آن یگانه یادگار رسول خدا در مسجد مدینه و در مجمع عمومی مهاجرین و انصار بیندازیم(2)، میببینیم که رئیس حکومت را چگونه به صحنه محاکمه کشیده و با خطابهای تند و عتاب آمیز، او را مورد سرزنش قرار میدهد. در این هنگام یک سؤال در ذهن نقش میبند. آیا اینگونه سخن گفتن حاکی از آزردگی خاطر از ظلم خلیفه اول و اظهار خشم بر او و هوادارانش نیست؟ در حالیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: “خشم و رضای فاطمه، سبب خشم و رضای خداست."(3)
یعنی آن کسی که مغضوب فاطمه است، مورد غضب خداست و مغضوب خدا حق حاکمیت بر امت اسلامی را ندارد.
صفحات: 1· 2
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیزم بود و آتش
در دوران دفاع مقدس خیلی از رزمندهها بودند که مدام میگفتند: «خدایا، ما شهید نشویم!» حتی رسماً دعا میکردند: «مجروح هم نشویم! اسیر هم که اصلاً!» به او میگفتی: «تو که میگویی هیچکدام از اینها برایم اتفاق نیفتد، خُب نیا دیگر!» میگفت: نمیشود، نمیتوانم…
دیدهاید که مردم از خاطرات دفاع مقدس لذت میبرند؟ ولی نمیشود توضیح داد که جوانها از حضور در دفاع مقدس، هزار برابر بیشتر لذت میبردند؛ با اینکه آنجا پُر از تیر و ترکش بود! اصلاً نمیشود اینرا توضیح داد!
باور کنید خیلی از رزمندهها بودند که مدام میگفتند: «خدایا ما شهید نشویم ها!» حتی رسماً دعا میکردند: «مجروح هم نشویم! اسیر هم که اصلاً!» وقتی به او میگفتی: «خُب، نیا» میگفت: «نمیتوانم!» خُب تو که میگویی هیچکدام از اینها برایم اتفاق نیفتد، نیا دیگر! میگفت: «انشاءالله اتفاق نمیافتد» با دعا و توسل و زیارت عاشورا… خُب، نیا! میگفت: «نمیشود، نمیتوانم این بچهها و این فضا و این حس زیبا را رها کنم» لذا میآمد. اصلاً هلاک میشد اگر نمیآمد. احساس میکرد، دارد نامردی میکند. اینها شیر پاک خورده هستند دیگر!
وای! آن صحنههایی که مامان و باباها را راضی میکردند! من میدیدم. مامانش میگفت: «نه، نمیخواهد! بههیچوجه!» او میگفت: «مامان! نگاه کن، توی روضۀ امام حسین(ع)، حضرت زینب(س)…» مامانش میگفت: «آخر من طاقتش را ندارم» باز میگفت: «مامان! حضرت زینب(س)، روضۀ امام حسین(ع)…» میگفت: «خُب، برو! ولی مواظب خودت باشی ها!» میگفت: «مامان ممنونت هستم! روضه، حضرت زینب(س)…» میگفت: «تو را به خدا! بس است دیگر!» به بابایش میگفت: «بابا من میخواهم بروم» میگفت: «نخیر نمیشود بروی! به اندازۀ کافی در جبههها هستند!» میگفت: «بابا! علیاکبر! امام حسین(ع)، روضه…» میگفت: «خُب حالا بعداً برو، درست را تمام کن بعد برو!» میگفت: «بابا!» میگفت: «حالا کِی میخواهی بروی؟!» مثلاً آخر همین هفته… بعضی از باباها بودند که آن یک هفته را هم قهر میکردند! بعد هم -موقع اعزام پسرش به جبهه- با اخم میآمد و ساکش را هم میآورد. میگفت: «بابا! ساک را خودم میبرم» میگفت: «نمیخواهد! من برایت میآورم!» معلوم میشد که قاپ بابایش را دزدیده و دلش را برده است.
آخ خدای من! جهاد خیلی قشنگ است، فقط سختیهایش را نبینید، زیباست! فوقالعاده است!
یکی از شهدای مدافع حریم که اوایل همین هفته-مراسم شهادتش بود- و بدنش را هم نیاوردند؛ چون بدنی نداشت که بیاورند. میگفتند: چیزی نبود که بیاوریم! بابایش میگفت: «در کار و کاسبی در خیابان جمهوری که تعمیرکار موبایل بود، بین همه مشهور به «حلالخوری» شده بود. یک قِران پول اضافی از کسی نمیگرفت. گفته بود که من میخواهم به سوریه بروم و یک مدت هم برای تمرین و آموزش میرفت؛ آموزشهای سخت! بابایش میگفت: خیلی دیروقت میآمد. من خوابیده بودم، میآمد میگفت: «بابا، بابا!» وقتی میدید که من خوابیدهام، مرا بوس میکرد و میرفت. و من گاهی که بیدار بودم، اخم میکردم که «چرا اینقدر دیروقت آمدهای؟ چرا اینموقع آمدهای؟!»
میگفت: وقتی خبر شهادتش را آوردند، در این چند شب اخیر، خیلی دلم گرفته بود. یک شب خیلی منتظر شدم، یعنی دیگر نمیآید؟ بعد میگفت: خدا شاهد است، یکدفعه چشمهایم را باز کردم و دیدم که توی اتاق است! لبخند میزد. و من بیدار بودم! او گفت: «بابا…» یک لبخندی به من زد، اصلاً غمش از دلم رفت. لذا این پدر شهید پیراهن سیاه نپوشیده بود و میگفت: «آن لبخند، کار خودش را کرد. الآن اینقدر خوشحال هستم…» آن لبخند کار خودش را کرد.
منبع:سایت بیان معنوی
در طول ۳۷ سال که از شکلگیری انقلاب اسلامی میگذرد، تاکنون ۳۵ بار انتخابات برگزار شده است. میزان مشارکت سیاسی مردم در انتخابات ایران نیز موضوعی است که کمتر نظیری برای آن در دنیا میتوان یافت. از همین روی، با توجه به اهمیت موضوع انتخابات و انتخاب درست، انتشارات انقلاب اسلامی در آستانهی پنجمین انتخابات مجلس خبرگان و دهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی، مجموعه کتاب «انتخاب صالحان» را که شامل بیانات رهبر انقلاب در سالهای مختلف دربارهی اهمیت انتخابات است، در قالب نُه جلد، تدوین و عرضه کرده است.
علاقهمندان برای اطلاع از نحوهی تهیهی کتاب فوق میتوانند با شماره تلفنهای ۶۶۴۹۳۵۴۸-۰۲۱ و ۶۶۴۸۳۶۹۵-۰۲۱ تماس حاصل نمایند.
یا به پایگاه اطلاعرسانی www.book-khamenei.ir مراجعه کنند.
صفحات: 1· 2
شماره جدید خط حزب الله منتشر شد
پوشش مناسب والدین در حضور کودکان چگونه باید باشد؟ حد و مرز رعایت پوشش در حضور فرزندان چیست؟ آیا بین دختران و پسران در این باره تفاوتی هست؟ بیمبالاتی در روابط جنسی والدین چه اثرهایی بر روحیه کودکان دارد؟ چگونه باید عفت یا مراقبت جنسی را در حضور کودکان رعایت کرد؟ آیا اصلا نیازی به چنین مراقبتهایی هست؟ اینها از جمله پرسشهایی است که آگاهیهایی درباره آن را در ادامه این مطلب پیش رویتان نهادهایم.
متأسفانه بعضی از والدین، برهنگی را با تمدن اشتباه می گیرند و فکر می کنند که هر چه برهنه تر باشند متمدن تر هستند. در حضور فرزندان پسر و دختر خود به صورت عریان و نیمه عریان حاضر می شوند. برخی از آن ها فکر می کنند با این کار، حساسیت جنسی فرزندانشان کم خواهد شد و چشم فرزندشان از دیدن صحنه ها پر خواهد شد. در صورتی که 3 تا 4 سالگی، سن بیداری جنسی و تشکیل خاطرات در ذهن کودکان است و در 5 تا 7 سالگی، کودکان، وقتی با بدن برهنه والدین مواجه می شوند، کنجکاو می شوند که بدن آن ها چه ویژگی هایی دارد و همین ممکن است خطرآفرین و نگران کننده باشد .
ذکر نجات از فشارهای آخرالزمان
ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید :یا الله یا رَحمنُ یا رَحیم یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِكَ ( بحار الانوار ، ج 52 ، ص 148)ولی چه کنیم که به جای دوا، به سوی داء می رویم! معنای “یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِكَ ” این است که : خدا یا ! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار. صراط از همین جا شروع می شود، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم، خدا می داند در کجا پرت می شویم. کسی که کارش خراب است ، یا جلو رفته و (یا) عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است.
( رضا باقی نژاد ، نکته های ناب از آیت الله بهجت ، چاپ چهلم ، ص 76 )
خانه گرم و نورانی!
شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبیهاست. از حدیث کساء ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانوادهتان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند. هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد در صد برای غیر انبیاء و اولیاء علیهم السلام غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشمپوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی]
منبع:موعظه خوبان
حجت الاسلام پناهیان:آنقدر که خیلیها به حجاب اهمیت میدهند، اونقدر هم موضوع حجاب مهم نیست
- برنامۀ خدا بیشتر از اینکه بیرون ما را درست کند، درون ما را درست میکند. ما همهاش دنبال این هستیم که دنیا و اطراف خودمان را درست کنیم، در حالی که اول باید خودمان را درست کنیم.
- مثلاً میگوییم: همسرم، یا فلانی ما را اذیت میکنند! خب تو اذیت نشو! این حُسن نیست که اطرافیان درست شوند تا من در بهشت زندگی کنم. بهشت این است که تو درونت بهشت باشد. تو تأثیر نپذیر، تو اذیت نشو.
- آنقدر که خیلیها به حجاب دیگران اهمیت میدهند، اونقدر هم موضوع حجاب مهم نیست. «همه باید حجاب را رعایت کنند، که دل من نلرزد»، دل نیست اون دل. مگر در مدینۀ پیامبر(ص) همه محجبه بودند؟! کنیزهاشون که حجاب براشون واجب نبود.
- اگر تو قوی نباشی، اگر همه پوشیه زده باشند و یک نفر پوشیه نزده باشد، تو خودت را خراب میکنی، اول باید خودت را درست کنی.
- این معناش این نیست که ما شرایط را خراب کنیم و حتی به خراب بودن شرایط اهمیت ندهیم، یا بخواهیم رفتار مدیران جامعه که شرایط را درست نمیکنند توجیه کنیم؛ ولی اصل، قویشدن است.
حجاب ملاکی برای ارزیابی دانشجویان قرار گرفت/ ضعف اعتماد بنفس دلیلی بر عدم رعایت حجاب
از روزهای اول ترم با صحبتهایم و بیان نکات و فلسفه حجاب و ارزش حجاب سعی داشتم نظام فکری دانشجویم را متحول کنم، و هر ازچند گاهی با دادن پرسشنامه از آنها نظرخواهی می کردم و به دنبال مشاهده عینی دلیل رعایت نکردن حجاب دانشجویان بودم و نکته ی جالبی که به آن دست یافتم این بود که بسیاری از دانشجویان عدم اعتماد به نفس را دلیلی برای بی حجابی می دانستند و عنوان می کردند که چون مورد تمسخر قرار می گیریم و از زیبایی طبیعی خود راضی نیستیم مجبوریم برای مقبولیت در بین مردم با آرایش حاضر شویم و نکته جالب اینکه بسیاری از آنها حجاب را دوست داشتند اما به دلایل بیرونی و یا بهتر بگویم عوامل اجتماعی خود را مجبور می دانستند که با آرایش حاضر شوند.
با توجه به دغدغه ای که داشتم به دنبال راه چاره ای بودم که حتی اگر شده برای ساعاتی دانشجویان را ترغیب کنم که طعم حجاب را بچشند و زیبایی حجاب را در درون خود احساس کنند شاید این نقطه استارتی باشد برای ادامه حجاب، با همین انگیزه برای روز امتحان 2 گروه سئوال مطرح نموده و از دانشجویان خواستم که افرادی که روز امتحان با حجاب کامل حاضر شوند به آنها سئوالاتی با عنوان اخلاق کاربردی داده می شود که فقط از مباحث کابردی سرکلاس می باشند به طوری که همه قادر به پاسخ گویی می باشند و می توانند نمره کامل را بگیرند و گروه دیگر که باحجاب نامناسب هستند بازهم سوالات از مباحث کلاس و کتاب می باشد با این تفاوت که داشنجویان باید کتاب را مطالعه می کردندو با احتمال اینکه قادر به پاسخگویی برخی سئوالات نباشند. و بنده اجباری در این اقدام قرار ندادم اما برای روز امتحان مشاهده نمودم که 97درصد دانشجویان با حجاب کامل حاضر شده بودند و تنها 3درصد با همان پوشش همیشگی بودن.
در نظرخواهی که از دانشجویانی که حجاب را برای روز امتحان خود انتخاب نموده بودند دانشجویان از احساس درونی خود گفته بودند از جمله اینکه گفته بودند:
- من امروز احساس آرامش درونی خود را به حد زیادی حس می کنم و از اینکه خود و دوستانم را امروز با این ظاهر پاک میبینم احساس خیلی خوبی دارم.- حجاب امروزم مقدمه ای بود برای حجاب در مکانهای دیگر و هدفم نمره بود بلکه فقط احساس درونم بود که دوست داشتم حجاب را امتحان کنم و سعی در ادامه حجاب دارم چون هم احساس آرامش دارم و هم به من امنتیت می دهد.
- من حجاب را دوس دارم اما چون وقتی با حجاب در اجتماع حاضر میشم مورد تمسخر دوستان و آشنایان قرار میگیرم حجابم را بر می دارم، از اینکه امروز حجاب داشتم حس خوبی دارم و دوس دارم یک روزی بیاد که همه یک دست باحجاب باشیم تا مورد تمسخر قرار نگیریم.
- بدون هیچ اغراق و تمسخری میتونم بگم که امروز احساس آرامش داشتم و حس میکنم یک فرد کامل هستم و کسی با نگاه آلوده منو نگاه نمیکنه و خداشاهده امروز را بهترین روز دوران دانشجویی خودم میدونم و از امروز به بعد سعی وتلاشم این است که همین حجاب خودم را حفظ کنم و این احساس لذت بخش را حفظ کنم،قبلا حس میکردم با آرایش کامل هستم ولی نه!امروز فهمیدم که با حجاب کامل هستم و هیچ گونه کمبودی ندارم.
- خیلی احساس خوبی دارم پر از آرامش هستم چون حفاظ من حجاب من،امروز مرا از امنیت پر ساخته است و متوجه فرق و تفاوت خود با کسانی که حجاب ندارند می شوم و ارزش خود را بیش از پیش احساس می کنم.
البته این طرح حواشیی های جالبی هم داشت از جمله اینکه چون چهره ها، بدون آرایش خیلی متفاوت شده بودند دانشجویان هنگام روبه رو شدن با استاد به معرفی خود می پرداختند تا شناخته شوند و برخی نیز کارت دانشجویی خود را نشان می دادند و همچنین عکسهای یادگاری که بعد از امتحان گرفته شد به جذابیت این امتحان افزود.
در پایان باید بگویم: اینکه بنده توانستم این طرح را اجرایی کنم همه از لطف خداوند و حضرت بقیةالله الاعظم(روحی له الفداء) بود چرا که اگر این الطاف نبود نمی توانست با استقبال دانشجویان مواجه شود. و امیدوارم که این طرح در همهی ایران اجرایی شود. البته قبل از آن باید با برگزاری دوره های فرهنگی و دعوت از سخنرانان برجسته و توانا باید جوانان با فلسفه حجاب و عفاف آشنا شوند و ماهیت ارزشی حجاب برای جوان ما باید آشکار شود چرا که در این صورت است که با استقبال جوانان مواجه می شویم.
حجاب از دیدگاه استاد پناهیان:
انسان میتواند از زوایای مختلف به پدیده های مختلف و متنوع زندگی نگاه کند و برداشت های متفاوتی داشته باشد. نشاط آورترین بخش زندگی را میتواند از زاویه ای بنگرد که کسالت آور باشد و بالعکس میتواند به مساله ای که خیلی کسل کننده است از زوایه ای نگاه کند که زیبا جلوه کند و با نشاط با آن روبرو شود. انسان هوشمند ، عاقل و زیرک انسانی است که از بهترین راه به پدیده های عالم نگاه کند.در دوران معاصر ، ابزارهای مختلف و متنوع رسانه ای مثل ماهواره ها ، سینما ، تلویزیون و … در سرتاسر جهان، در برنامه های مختلف خود برای مردم نسبت به حوادث و مسایل زاویه دید ایجاد میکنند، یعنی آنها را گاهی زشتتر، گاهی زیباتر، گاهی سختتر و گاهی آسانتر نشان میدهند تا بتوانند بر مخاطب تاثیر بگذارند. درباره مساله حجاب هم همینطور است. در جامعه ما حجاب، خوب تعریف نشده است. خیلی مهم است که مردم به حجاب، زیبا نگاه کنند. مراجع مهم و اثر گذار برای نشان دادن زیباییهای حجاب متولیان عرصه هنر و رسانه و آموزش و پرورش و… هستند که باید با باز کردن زاویه های جدید که تاکنون مورد بحث قرار نگرفتهاند و انجام کار هنری متناسب با آن ، این مساله مهم را حل کنند.
دختر شهید بهشتی نقل می کند: برای من خواستگارهای متعددی می آمد. بین آنها افراد مؤمن وگاه پولدار هم بودند، ولی من همه را رد می کردم. یک روز پدرم که اهل استدلال و منطق بودند و در رفتارشان جنبه دستور دادن نبود، به من گفت: «دخترم! این که نمی شود، شما همة کسانی را که آمده اند، رد کرده ای. در میان آنها انسان های خوبی هم بوده اند، پس سلیقۀ شما چیست؟» گفتم: « من می خواهم درس بخوانم و به دانشگاه بروم. ایشان به شدت استقبال کردند و گفتم من به کسی اهمیت می دهم که بشود در زندگی با او، دو کلمه حرف حساب زد و به تفاهم رسید. گفتند: «آفرین به دخترم که می خواهد تحصیلا تش را ادامه بدهد.» پرسیدند: «حالا از چه قشری؟» گفتم: «معمولاً این افراد از قشر فرهنگی هستند.» تا اینکه به آقای اژه ای که طلبه ای جوان و معلم بود، جواب مثبت دادم. ایشان هم سختی های زندگی طلبگی را برای من بازگو کردند و من همة آن شرایط را پذیرفتم.منبع: سیرۀ شهید بهشتی ص 79.
طومار طلاب در اقدام شنیع عربستان سعودی.
طلاب حوزه علمیه حضرت زینب(س) شهر مهران در اعلام انزجار از اقدام شنیع سیاستمداران سعودی در به شهادت رساندن شیخ نمرباقرالنمربه تجمع و شعاردادن بر ضد استعمارگران سعودی پرداختند وهمچنین طوماری را بر ضد این اقدام سعودی نوشتند و امضاء نمودند.
ای فرزند عزیزم! که خداوند تو را با ذکر خود مطمئنّ القلب فرماید، نصیحت و وصیّت پدر سرگشته و حیرت زدهات را بشنو و به این در و آن در برای رسیدن به مقام و شهرت و آنچه مورد شهوات نفسانیّه است مزن، که به هرچه برسی از نرسیدن به مافوق او متأثّر میشوی و حسرت بالاتر را میبری و ناراحتیهای روحیت افزون میشود؛ اگر گویی: تو خود چرا به خود این نصیحت را نکنی؟ گویم: اُنْظُرْ إلی ما قال، لا إلی مَنْ قال «نگاه کن ببین چه گفته شده است ، نگاه نكن ببين چه كسي اين را گفته است .» این حرف صحیح است، اگرچه از مجنونی یا مفتونی صادر شود.
[ فرازی از نامه عرفانی امام –ره به فرزند شان سید احمد-ره ، صحیفه امام ،ج16 ، ص 212-213. ]
ما مهارکننده میانمان داریم
چرا با وجود بهترین دین، هنوز به اوج آزادی و آبادی نرسیدهایم؟! چرا یمنیها با دستان خالیتر از ما، در 8ماه نتیجۀ 8سال دفاع مقدس ما را گرفتند؟! این وِلوله باید در میان جوانان ما بیفتد که «آیا ما نمیتوانستیم در جنگ پیروز شویم؟» آیا ما آن زمان از ملت هم اکنونِ عراق و شام و لبنان و غزه و یمن، ضعیفتر بودیم؟!چرا به اوج آزادی و آبادی نرسیدیم؟ چون انقلاب ما 35 سال است دارد توسط گروهی از داخل «مهار» میشود!
ای امام! ما فهمیدیم چرا شما جام زهر را نوشیدید!چون همراهان امروز داعشیها که به تروریستها میگویند: «مردم»، شما را محاصره کرده بودند!چون دولت پشت جبهه دست کسانی بود که فتنۀ 88 راه انداختند!چون پشتیبانیکنندۀ لجستیک جنگ کسی بود که دنبال راهانداختن تروریستها در خیابانهای تهران بود!چون برخی سیاستمدارانی که امروز در رأسند، «مجمع عقلا» راه انداختند تا امام را مهار کنند! امام فرمان داد آن کمیته را منحل کنید. ما مهارکننده میانمان داریم. گروهی از نخبگان جامعه و سلسلۀ کسانی که وقتی امام(ره) سخنانشان را شنید، آرزوی مرگ کرد.