میرزای قمی باب باز شدن گره ها
میرزای قمی باب باز شدن گره ها
بعد از فاطمه معصومه(س)،مادرقم فردی را به عظمت میرزای قمی(ره) نداریم/حضرت آیه الله العظمی اراکی فرمودند: هرگز نشد که من مشکلی داشته باشم و یک سوره قرآن برای میرزای قمی بخوانم و مشکل من حل نشود!
این فرمایش ایشان بسیار مهم است؛ زیرا این بزرگوار حدود صد سال عمر شریفشان بود؛ یعین در طول این عمر.
حضرت آیت الله بهجت (ره) درباره یکی از کرامت های مرحوم میرزای قمی در زمان حیات ایشان فرمودند:
شخصی که مقابل مقبره مرحوم قمی دفن شده است از اهالی قفقاز بوده است که در زمان حیاتش با کاروانی از قفقاز که در آن دوران در قلمروایران بوده جهت انجام مراسم حج , عازم مکه معظمه می گردد وپس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج قدری سوغات می خرد و در همیانش می گذارد و به جده می رود و سوار بر کشتی می شود تا به ایران برگردد. از بدحادثه همیان و سوغات و پولهای داخل آن در دریا می افتد و او هرچه تلاش میکند موفق نمی گردد که آنها را از آب خارج سازد.شدیدا ناراحت و افسرده می شود و چون دل پاک و باصفائی داشته ؛ خود را به نجف می رساند و به حرم حضرت علی (ع) می رود و پس از زیارت به حضرت عرض می کند : من همیانم را از شما میخواهم . شب در خواب حضرت به او می فرمایند: برو همیانت را از میرزای قمی بگیر! روز بعد مجددا به حرم می رود و به حضرت عرض می کند : من میرزای قمی را نمی شناسم و همیانم را از شما می خواهم! شب دوباره خواب می بیند و که حضرت به او می فرمایند : به قم برو و همیانت را از میرزای قمی بگیر! صبح از خواب بر می خیزد ؛ پیش خود می گوید : اینجا کجا و قم کجا. مجددا به حرم می رود و همیانش را از حضرت می خواهد . اما شب باز حضرت را درخواب می بیند که به او می فرمایند: برو همیانت را در قم از میرزای قمی بگیر. بالاخره چاره ای جز این نمی بیند که روانه قم گردد و برای خرج سفر قدری پول از رفقایش قرض می گیرد و به قم میرسد . سراغ خانه میرزای قمی را می گیرد و بعد ا زظهرخود را به خانه میرزای قمی می رساند. معمولا در آن ساعت مرحوم میرزای قمی به استراحت می پرداختند و از این رو وقتی در می زند خادم پشت در می آید و می گوید : چه کار داری ؟ آن مرد می گوید با میرزا کار دارم . خادم می گوید : میرزا استراحت می کند برو یک ساعت دیگر بیائید. مرحوم میرزا از داخل خانه صدا می زند که من بیدارم و خادم را فرا خواند وهمیانی به خادم می دهد و می فرماید: این همیان را به آن مرد بدهید! آن مرد همیانش را می گیرد و بدون اینکه میرزا را ببیند خداحافظی می کند و متوجه نمی شود چه کرامتی از میرزای قمی سرزده است. وقتی به قفقاز می رسد پس از آنکه دیدارها و رفت و آمد دوستان و خویشان به منزل او تمام می شود و خانه خلوت می شود و خستگی سفر را از تن بیرون می برد با خانواده اش به گفتگو می پردازد و جریان سفر و از دست دادن و مجددا به دست آوردن همیانش را نقل می کند. زنش می گوید: چگونه همیانت در جده به دریا افتاد و تو آن را در قم به دست آوردی و آیا وقتی در قم سراغ همیانت رفتی ار تو نشانی اجناس داخل آن را نپرسید؟ مرد گفت : نخیر . من درخانه میرزا رفتم و خادم آمد و گفت : میرزا مشغول استراحت هستند ؛ناگهان میرزا از اندرون خانه خادم را صدا زد و همیان را به او داد تا به من بدهد. زنش گفت: آخر چطورنامت را نپرسید و ازکجا دانست که تو در خانه را زده ای و از کجا می دانست که چه کاری داری و اصلا چطور همیان سر از خانه میرزا درآورده بود! مرد تازه متوجه شده بود که چه کرامت بزرگی از میرزا صادر شده است و او غافل بوده ! خیلی ناراحت و متاسف شد. زنش نیز او را سرزنش کرد که چطورتو چنین کرامت عظیمی را از آ ن مرد الهی دیده ای و لااقل داخل خانه نرفتی که او را ببینی و دستش را ببوسی و همین طور همیان را گرفتی و آمدی! مرد تصمیم می گیرند که زندگی خود را در قفقاز رها کند و به قم بیاید و مقیم قم و خادم خانه میرزا گردد. روزی که او به قم می رسد مرحوم میرزا رحلت کرده و مردم او را تشییع می کردند . او نیز به جمع تشییع کنندگان ملحق می شود و شدیدا متاثر می گرددو می گرید و بر سر و سینه می زند و تصمیم می گیرد که خادم مقبره و مجاور قبر مرحوم میرزا گردد و بالاخره پس از آن که می میرد او را پائین قبر مرحوم میرزا دفن می کنند.
در ادامه مطلب بخشی از زندگینامه این عالم بزرگوار آمده است
میرزا ابوالقاسم بن حسن معروف به «میرزای قمی» در سال ۱۱۵۱ق در «جاپَلَق» لرستان به دنیا آمد. اصالتا اهل شفت گیلان، ولی بزرگ شده ی جاپلق است و به خاطر سکونتش در قم، در میان توده ی مردم به میرزای قمی معروف شده است.
ایشان در سال ۱۱۵۱ قمری در خانه محقر و پرصفا و صمیمیت آخوند ملا محمد حسن دیده به جهان گشود، والدینش او را ابوالقاسم نامیدند.
پدر بزرگوار میرزا، آخوند ملا محمد حسن ، از اهالی شفت گیلان بود که در آغاز جوانی برای تحصیل و فراگرفتن علوم اسلامی ، گیلان را به قصد اصفهان ترک گفته و به آن دیار مهاجرت کرده و پس از تحصیل از محضر دو تن از مدرسان آن شهر به نام میرزا هدایت الله و برادرش میرزا حبیب الله همراه استاد به چاپلق رهسپار شده بود.
مادر وی نیز دختر میرزا هدایت الله (از بانوان بزرگوار و پرهیزگار) بوده است.
مرحوم میرزا درسهای نخستین زندگی را که شالوده شخصیت علمی و معنوی او و سنگ بنای ایمانش بود در همان ایام نزد پدر بزرگوار و مادر گرامی اش آموخت و شخصیت معنوی اش شکل گرفت .
از کودکی نشان رشد و پویایی در چهره او دیده می شد. او مقدمات تحصیل خود را در محضر پدر بزرگوار گذراند و بعدها برای ادامه تحصیل به خوانسار مسافرت کرد و از محضر آقا سید حسین خوانساری(ره) که از بزرگان علمای آن عصر و اساتید اجازه نقل روایت و از محققان علم رجال بود فقه و اصول را آموخت ، و در این زمینه به مقام والایی از علم و کمال نایل گردید. او در همان شهر با خواهر استادش آقا حسین خوانساری ازدواج کرد.
سرانجام میرزای قمی برای تکمیل تحصیلات و فراگیری بیشتر، در سال ۱۱۷۴ هجری به سوی کشور عراق رهسپار شد و در جوار آستان مقدس امام حسین(ع) اقامت گزید.در این دوران مدتی از محضر آیت الله وحید بهبهانی(ره) که در آن روزها استاد کرسی فقاهت بود به شاگردی پرداخت و از مشعل علم و سرچشمه کمال آن استوانه بزرگ علمی کسب نور کرد و از آن جناب به گرفتن اجازه اجتهاد و نقل روایت نایل آمد.
میرزای قمی پس از اقامت طولانی ، در حوزه علمیه کربلا و فراگیریهای شایسته از آن مهد دانش و معرفت به منظور انجام رسالت مهم دینی به زادگاه خویش، چاپلق بازگشت و در روستایی به نام «دره باغ» که جای زندگی او و پدرش بود ساکن شد و مدتی نیز به روستای «قلعه بابو» رفت و در آنجا به تبلیغ و تدریس مشغول شد.
مهاجرت به قم
میرزا در چاپلق و روستای قلعه بابو همچنان به ترویج مسائل دین و تدریس فقه و اصول مشغول بود ولی از طرفی چون در آنجا طالب علم و محصل چندانی وجود نداشت به ناچار به قم مهاجرت کرد و آن سرزمین مقدس را برای سکونت برگزید و از برکت حضرت فاطمه معصومه (س) در مدت زمانی اندک رشد و ترقی شایانی کرد و شهرت عالمگیر یافت و ریاست و مرجعیت شیعه به وی رسید.
او پس از آن به کار تالیف و تصنیف ، تدریس و صدور فتوا، و تبلیغ و ترویج دین پرداخت، مسجد جامع شهر را برای اقامه نماز جمعه و جماعت برگزید. و بدین گونه رفته رفته آن شهر علم و دین که پس از فتنه افغانها از عالم تهی گشته بود رونق پیشین خود را باز یافت و در شمار مراکز مهم علمی شیعه درآمد.
در نتیجه حوزه علمیه قم حوزه اصفهان را – که در آن زمان حوزه فعال و پرتحرک و دارای مدرسان بزرگ شیعه بود – تحت شعاع خود قرار داد و توجه مسلمانان را به سوی خویش جلب کرد.
فتحعلی شاه قاجار در این ایام بود که در نخستین سفرش به قم به فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی و مراتب فضل میرزا پی برد و برای زیارت او به مسجد جامع شهر آمد و در شمار مامومین وی قرار گرفت و نماز ظهر و عصر را به آن بزرگوار اقتدا کرد و در نخستین ملاقات حلقه ارادت و محبت آن جناب را به گردن افکند.
رابطه فتحعلی شاه با میرزا هرگز باعث نشد تا میرزا نیز مایل به او شود و از وظایف خویش انحراف پیدا کند؛ آن بزرگوار به انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر بسیار مقید و پای بند بود.
حتی این وظیفه الهی و اجتماعی در ملاقات با شاه وقت هم ترک نمی شد. گویند در یکی از این ملاقاتها در بین گفتگو، خطاب به فتحعلی شاه فرمود: ای شاه ! با مردم به عدالت رفتار کن زیرا که می ترسم به موجب معاشرتی که با تو دارم ، نظر به آیه شریفه «و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار» مستوجب عذاب پروردگار شوم ! سلطان قاجار در جواب میرزا عرض کرد: نظر به این روایات که می گوید: «هر که در دنیا سنگی را دوست داشته باشد در آخرت با او محشور خواهد شد» بنده هم چون در دنیا با شما معاشرت و دوستی دارم ، امیدوارم که در بهشت عنبر سرشت نیز با شما محشور باشم .
در یکی از دیدارهای دیگری که میرزا با فتحعلی شاه داشت دست به ریش وی که بسیار بلند بود کشید و فرمود: ای شاه ! کاری نکن که این ریش فردای قیامت با آتش جهنم بسوزد! روزی فتحعلی شاه از آن بزرگوار درخواست کرد که اجازه دهد تا دختر خویش را به ازدواج پسر میرزا درآورد و بدین وسیله رابطه خانوادگی بین میرزا و خانواده سلطنتی بر قرار گردد.
میرزا از این پیشنهاد سخت ناراحت و نگران شد و از قبول آن خودداری ورزید. گر چه آن جلسه بدون نتیجه پایان پذیرفت اما چون برای میرزا این احتمال وجود داشت که با اصرار شاه مجبور گردد از روی ناچاری به این وصلت تن در دهد دست بر دعا برداشت و گفت : ((خدایا، اگر بناست شاهزاده به همسری پسر من درآید مرگ جوانم را برسان !)) طولی نکشید که تنها پسر میرزا در آب غرق شد و در اثر این سانحه از دنیا رفت.
آثار علمی
میرزای قمی در اکثر علوم اسلامی چون فقه و اصول و کلام و علم معانی و بیان و غیر آنها تالیفات و تصنیفات ارزنده و بی سابقه ای از خود به یادگار گذاشته است که هر یک از آنها بیانگر نبوغ فکری و احاطه علمی افزون و حسن سلیقه اوست .
گرچه این محقق عالی قدر اکثر آثار قلمی خود را در دوران سکونت در قم تالیف کرده است، آغاز فعالیت تالیفی و تصنیفی وی به دوران جوانی و همان ایامی که در حوزه علمیه خوانسار در خدمت آقا حسین خوانساری مشغول تحصیل بوده مربوط می شود.
زیرا به طوری که آقا بزرگ تهرانی ذکر می کند منظومه ای که ایشان در علم بیان تصنیف کرده است در ربیع الثانی سال ۱۱۷۳ بیست و دو سالگی و در خوانسار پایان یافته است و از تالیف کتاب «مجموعه فوائد و بعض رسائل» در ماه محرم سال ۱۱۷۵ یعنی در اوایل تحصیل در کربلا در ۲۴ سالگی فارغ شده است.
مهمترین اثر وی کتاب قوانین الاصول است که به زبان عربی نوشته شده و مولف در سال ۱۲۰۵ از تالیف آن فراغت یافته است این کتاب یک دوره کامل علم اصول است که جلد اول آن شامل مباحث الفاظ و جلد دوم آن حاوی مباحث عقلی است و کتاب «حاشیه بر قوانین» که در آن به ایرادهای وارد بر قوانین الاصول پاسخ داده شده است.
مرحوم تنکابنی در قصص العلماء دارد که متجاوز بر دو هزار غلط نگارشی بر قوانین گرفتهاند و این بدین جهت بوده که مرحوم میرزا در وقت نوشتن آن قدر متفکر بوده که توجه به الفاظ نداشته است.
ایشان احترام خاصی برای استادان خود قائل بود و حتی بعد از رحلت آنان، احترام آنها را حفظ می کرد؛ چنان که نوشته اند: بعد از درگذشت استادش وحید بهبهانی، وقتی به کربلا مشرف می شد، به خانه آقا می رفت و درِ خانه او را می بوسید و به این طریق از زحمات چندین ساله استاد قدردانی می کرد.
میرزای قمی علاوه بر جدیت در تحصیل علوم مختلف اسلامی در شعر و خوشنویسی نیز ذوق و استعداد سرشاری داشت؛ دیوان شعر آن بزرگوار در حدود پنج هزار بیت که به زبان فارسی و عربی سروده شده است و نوشته های زیبایی که با زبان فارسی و عربی ، با خط نسخ و نستعلیق از آن بزرگوار در نزد ما موجود است گویای این هنرمندی ایشان است.
مقام علمی و عملی ایشان به اندازهای است که آیت الله بهاء الدینی (ره) میفرمودند:« بعد از فاطمه معصومه(س)، ما در قم فردی را به عظمت میرزای قمی(ره) نداریم»!!
سرانجام آفتاب زندگی این شخصیت بزرگ علمی و دینی که سالها وجود مبارکش منشا خیر و درخشندگی بود در سال ۱۲۳۱ ق . (۹۷۵)غروب کرد او در هشتاد سالگی دعوت حق را لبیک گفت و روح پاکش به سوی معشوق شتافت و در جوار رحمت حق تعالی قرار گرفت . پیکر این مرد بزرگ با نهایت تجلیل و احترام تشییع گردید و در قبرستان شیخان قم ، مقابل مقبره زکریا بن آدم به خاک سپرده شدند.
منابع:
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
پایگاه همایش میرزای قمی
سیری در آفاق
حکایات صالحین