عشق در آیینه عرفان امام عشق
چون قلم اندر نوشتن مي شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شكافت
حضرت امام در تبيين حال جذبه روحي و فناي كلي به حالات عاشق دلباخته تمثل مي جويد: «مثل جذبه روحي… مثل حال عاشق مجذوب و حركات عاشقانه اوست كه عاشق نبايد در عشق بازي مقدمات ترتيب دهد و نتيجه بگيرد، بلكه خود حقيقت عشق، آتشي است كه از قلب عاشق طلوع مي كند و جذبه آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرايت مي كند و همان تجليات حبي در سر قلب به صورت عشقبازي در ظاهر درمي آيد؛ از كوزه برون همان تراود كه در اوست. همين طور مجذوب مقام احديت و عاشق جمال صمديت تجليات باطنيه محبوب و تجليات حبيه حبيب كه در ملك ظاهرش بروز كند و در مملكت شهادتش صورت يابد. همين نقشه نماز را تشكيل دهد. و اگر غير از اين اوضاع و احوال كه براي حضرت ختمي صلوات ا… عليه و آله در اين مكاشفه روحانيه و معاشقه حبيبانه دست داد حال ديگري دست دهد…»
امام خميني (ره) معتقد است كه انسان به صورت فطري عاشق كمال است و گريزان از نقصان و كمبود، لذا هميشه خود را به سوي كمال مي كشاند تا از نقصان رهايي يابد. فطرت اصلي انسان عبارت است از عشق به كمال مطلق و فطرت تبعي، عبارت است از فطرت انزجار و تنفر از نقص باشد كه آدمي اين دو فطرت را براق سير و رفرف معراج خود سازد و با اين دو بال به آشيانه اصلي اش، كه آستان حضرت دوست و درگاه اوست پرواز كند. «باعتبار ايجاد العشق الطبيعي في كل موجود و ايكاله عليه السير الي كماله و التدرج الي مقامه في النشأة الدنيا و له و…» وجود عشق در تمام موجودات بالاخص در انسان در نظر همه عرفا و فلاسفه امري اتفاقي است، لذا نمي توان آن را منكر شد.
مهر كوي تو در آميخته در خلقت ما
عشق روي تو سرشته است به آب و گل من
منبع: راسخون